جام زهری تازه
مقايسه ای با دوره پذيرش فطعنامه آتش
بس جنگ با عراق، نشان دهنده آنست که وضعيت رژيم درحال حاضر به مراتب و خيم تر از
آن زمان است. اگر مؤلفه های قدرت و توانائی را در عوامل سه گانه پايگاه حمايتی
داخل کشور، درجه انسجام دستگاه حکومت و شرايط جهانی يعنی ميزان حمايت ها و فشارهای
بين المللی بدانيم، اکنون روشن است که رژيم درهرسه عرصه فوق بشدت آسيب پذيرتر از
آن دوره است.
تقی روزبه
t.roozbeh@freenet.de
بالأخره همان گونه که انتظار می رفت جمهوری اسلامی
يکبار ديگر ناچار گرديد که جام زهر تازه ای را به نوشد. و چندروز قبل از اتمام
مهلت اولتيماتوم شورای حکام آژانس، پذيرفت که پروتکل الحاقی آن را امضاء کند. رژيم
جمهوری اسلامی ضمن پذيرش خطای خود منبی بر عدول از برخی مقررات آژانس،مجبورشد
پروژه غنی سازی اورانيوم را به حالت تعليق در آورد و کليه شرايط لازم را برای
بازرسی همه جانبه آژانس فراهم سازد. گرچه پس از اولتيماتوم شورای حکام که با حمايت
کامل کشورهای اروپائی و ژاپن و استراليا از يکسو و مخالفت قاطبه افکارعمومی و
نيروهای آزاديخواه با سياست تسليح اتمی رژيم از ديگر سو، مجال هرگونه مانور بين
شکاف های محتمل درميان کشورهای غربی از رژيم ايران سلب گرديد و عقب نشينی به امری
محتوم تبديل شد، اما سردمداران رژيم تلاش وافری را بکار بردند که در فاصله زمانی
باقی مانده با توسل به پاره ای مانورها و بکارگيری ديپلماسی مذاکرات پشت پرده
داخلی و خارجی برای رسيدن به توافقاتی و با اعمال سانسور کامل بر مطبوعات داخل
کشور، باصطلاح عقب نشينی خود را پنهان ساخته و به آن خصلت آبرومندانه بدهند. برای
بسياری از ناظران امور سياسی روشن بود که اين باصطلاح مخالفت ها و مقاومت ها رژيم
نه در اصل پذيرش پروتکل الحاقی و متوقف ساختن غنی سازی اورانيوم،بلکه نگرانی از
گام های بعدی پيشروی آژانس و بويژه دولت آمريکا و گرفتار شدن به سرنوشت مشابه صدام
در دوره قبل از سرنگونيش بود. بهمين دليل با دعوت از وزراء خارجی سه کشور اروپائی
به ايران تلاش کرد که در ازاء پذيرش مفاد درخواستی اولتيماتوم شورای حکام، تضمين
هايی برای ممانعت از گرفتار شدن به سرنوشت صدام و تداوم حاکميت خود بدست آورد.با
اين همه بايدگفت عليرغم همه تلاش های رژيم برای پنهان نگهداشتن عقب نشينی خود،
بعيداست اين عقب نشينی از چشم تيز بين مردم پنهان مانده باشد.
مقايسه ای با دوره پذيرش فطعنامه آتش بس جنگ با
عراق، نشان دهنده آنست که وضعيت رژيم درحال حاضر به مراتب وخيم تر از آن زمان است.
اگر مؤلفه های قدرت و توانائی را در عوامل سه گانه پايگاه حمايتی داخل کشور، درجه
انسجام دستگاه حکومت و شرايط جهانی يعنی ميزان حمايت ها و فشارهای بين المللی
بدانيم، اکنون روشن است که رژيم درهرسه عرصه فوق بشدت آسيب پذيرتر از آن دوره است.
دروجه داخلی مشروعيت رژيم کاملا ازدست رفته و مجموعه نظام با چالش های جدی از جانب
مردم روبرو است.در وجه انسجام درونی، شکاف های درونی به اوج خود رسيده و رژيم برای
يکدست کردن صفوف خود در آستانه تصفيه های تازه ای قرار دارد.اگر در آن زمان خمينی
دارای آن ميزان پايگاه نفوذ و آن درجه ار اقتدار بود که جرئت می کرد مسؤليت ناکامی
ها را مستقيما بعهده گرفته و بطور رسمی جام زهر را بنوشد،اکنون اقتدار و پايگاه
نفوذ رهبر مطلقه نظام تادرجه ای سست و آسيب پذيراست که تنها قادر است بصورت
بزدلانه و در پشت درهای بسته موافقت خود را با نوشيدن جام زهر اعلام دارد. و
بالأخره در وجه سوم با بهم خوردن آرايش جهانی متعلق به واپسين مرحله دوران جنگ
سرد، جمهوری اسلامی تکيه گاه های اصلی خود درعرصه جهانی را ازدست داده و با تنگ
ترشدن حلقه محاصره سياسی و نظامی به دور خود، در پی تهاجم دولت آمريکا به دو کشور
عراق و افغانستان و بويژه پس از هم سو شدن سياست های اروپا و آمريکا در مورد به
چالش طلبيدن سياست های بازدارندگی اتمی رژيم ايران، ديگر امکان هرگونه مانوری(
باتوجه به روابط اقتصادی تعيين کننده آن با کشورهای اروپايئ وآسيب پذيری آن در
برابر خطراتی چون تحريم اقتصادی) برای جمهوری اسلامی نماند.
طبقه حاکم سياسی در ايران عليرغم افزايش فشارهای
بين المللی، خطر اصلی و عمده را همواره از داخل يعنی به چالش کشيده شدن موجوديت
خود از سوی مردم دانسته و حاضربوده و هست که در لحظات خطيری که در برابر انتخاب
اجتناب ناپذير قرار می گيرد، با فشارهای بين المللی کنار بيايد و لی با مطالبات و
خواست های مردم بهيچ وجه. اکنون يکی از آن لحظات خطيری است که جمهوری اسلامی اين
سياست همسازی با بيرون و تداوم سرکوب در درون را بکارگرفته و تلاش می کندکه از
طريق کنار آمدن با کشورهای قدرتمند بين المللی موقعيت خويش را در داخل مستحکم کند
و خوبشتن را از گرداب بحرانی که موجوديت وی را تهديد می کند بيرون بکشد. و البته
اين راز پوشيده ای نيست که کشورهای غربی نيز همواره در جستجوی منافع اخص خود و
بدون در نظر گرفتن مطالبات مردم ايران هستند. آن ها بکرات نشان داده اندکه طرح
حقوق بشر و دمکراسی را عمدتا بصورت شعارهای تزيينی مطرح ساخته و پا فشاری لازم حول
آن ها بعمل نمی آورند. هم اکنون شاهديم که کشورهای اروپای با راهبرد دموکراتيزه
کردن اسلام درکشورهای اسلامی بطور اعم و دمکراتيزه کردن ساختار حکومت اسلامی در
کشور ايران بطوراخص، هدف و تلاش های خود را در پيشبرد اين سياست بکارگرفته و بر
آنند با تقويت مواضع اصلاح طلبان حکومتی و غير حکومتی اين مسير را هموار سازند.
گنجانده شدن اين هدف در پيام جايزه صلح نوبل و همزمان شدن تأکيد قاطع کنگره پنجم
جبهه مشارکت برای تفسير "دمکراتيک" از اسلام،قانون اساسی و ولايت مطلقه
و سوق دادن آن در راستای ولايت مشروطه، با تأکيدات کشورهای اروپائی را نبايد
تصادفی تلقی کرد. گو اين که اين سياست در گذشته شکست خورده است، و اکنون نيز با
خواست مردم مبنی برجدائی دين از حاکميت و ضرورت تغيير کليت نطام در تقابل آشکار
قرار دارد. اما تلاش می شود که در هماهنگی تازه تری با عوامل داخلی و حمايت
فعالانه تر بين المللی مجددا بکارگرفته شود.گرفتار شدن دولت آمريکا در باتلاق
افغانستان و عراق نيز به نوبه خود فرصت مناسبی را برای اروپا جهت پيگيری اين سياست
فراهم ساخته است.
بی ترديد فشارهای بين المللی و عقب نشينی جمهوری
اسلامی در عين حال می تواند فرصت های مهمی را برای پيشروی جنبش
ضداستبدادی-مذهبی-دمکراتيک مردم ايران فراهم سازد. اما بهره گيری از چنين فرصت
هايی قبل از هرچيز مستلزم ايستادگی و استواری اين جنبش بر خطوط راهبردی خود يعنی
سرنگونی و تغييرکليت نظام،تقويت حضور گسترده و متشکل جنبش دمکراسی و سودجستن از
فشارهای بين المللی دروجه مثبت و سازنده خود است. ايستادگی بر چنين مواضعی با توجه
به ناهمسازی رژيم نابهنگام ولايت فقيه با الزامات جهان معاصر و شکننده بودن سازش
های آن، و بالأخره تشديد روند فروپاشی درونی رژيم امری ممکن و نتيجه بخش است.در
غير اينصورت اين روندهای بين المللی آن هم دروجه منفی و آزمندانه اش خواهد بود که
سرنوشت مارا رقم خواهد زد.
۲۲سپتامبر۲۰۰۳