فريبرز سنجری
فکر نميکنم که بتوان در عزم اين
قدرت امپرياليستی در برپائی چنين جنگی شک نمود
از پيش روشن است که حاصلی جز
فقر و فلاکت و دربدری برای مردم اين کشور در بر نخواهد داشت
دست اندرکاران گرامی نشريه آرش!
در رابطه با سوالاتی که در مورد احتمال حمله
امريکا به عراق ، چرائی آن و تاثير اين امر در منطقه وايران، و بالطبع موضع اصولی
نسبت به اين تحولات مطرح کرده ايد، با توجه به محدوديت زمانی و تاکيدتان بر اين
امر که پاسخ ها نبايد بيش از يک صفحه باشد، چاره ای نيست جز اينکه به موجزترين شکل
ممکن به آنها بپردازم. با علم به ضعف هائی که
زائيده چنين محدوديتی است، اميدوارم که خوانندگان عزيز نشريه نارسائي های
احتمالی را بر من ببخشند. با اين اميد در پاسخ به سؤالات تان بايد بگويم:
در شرايطی که دولت امريکا حادثه تروريستی يازده
سپتامبر را دست آويز گسترش سلطه امپرياليستی خود نموده وبدنبال
حمله به افغانستان، حال بي شرمانه بر طبل
جنگ با عراق مي کوبد و رسما خواهان "تغيير رژيم عراق" مي باشد
و در شرايطی که برخی از قدرتمندترين سياستمداران امريکائی از برپائی جنگ هائی
سخن مي گويند که "پايانی بر آنها متصور نيست"،
فکر نميکنم که بتوان در عزم اين قدرت امپرياليستی در برپائی چنين جنگی شک نمود.
نگاهی به تدارکات نظامی امريکا در منطقه و تمرکز عظيم نيروهای نظامی اين کشور، و
هم چنين متحدش بريتانيا در اطراف عراق- که هنوز هم ادامه دارد- خود بروشنی نشان مي دهد
که هدف نه صرفا نمايش قدرت بلکه آغاز جنگ ويرانگر ديگری است.
اما اين که اين امر کی و چگونه آغاز خواهد شد،
کاملا وابسته است به تحول شرايط. چرا که تعدادی از قدرت های
بزرگ جهانی هم چون آلمان، فرانسه، روسيه و... با سياست های
امريکا در اين زمينه علنا مخالفت مي نمايند و از سوی
ديگر افکار عمومی مردم امريکا و جهان مخالف چنين جنگی است (مخالفتی که در اعتراضات
ومبارزات ضد جنگ، حتا قبل از آغاز اين درگيری، با برجستگی تمام خود را نشان داده است).
چنين عواملی زمان و چگونگی آغاز اين درگيری را تا حد زيادی محدود و مشروط می سازند.
اما جدا از اين که سير رويدادها، قلدرمنشی امپرياليسم يانکی را اين بار چگونه رقم
بزند و نيز، جدا از اين که چه دلائل و يا بهانه هائی
جهت توجيه اين جنگ ارائه گردد، يک امر غيرقابل انکار مي باشد
و آن اين واقعيت است که، هم جنگ در افغانستان به بهانه مبارزه با تروريسم وهم
تبليغات کر کننده در رابط با ضرورت حمله به عراق به بهانه تلاش ديکتاتوری حاکم بر
اين کشور جهت تهيه سلاح های کشتار
جمعی، در راستای استراتژي ای مي باشند
که تحت عنوان "استراتژی امنيت ملی ايالات متحده امريکا" از مدتها پيش در
هيئت حاکمه اين کشور، طرح گرديده است. بر اساس اين استراتژی دولت امريکا جهت غلبه
بر بحران هائی که سيستم اقتصادی اين کشور را فرا گرفته و هم
چنين حفظ و کسترش سلط امپرياليستي اش در جهان،
مي بايست نيروهای نظامي اش
را، بيش ازپيش تقويت نموده و با توسل به اين نيروها،
حوزه های نفوذ خود را گسترش داده و سلطه اش
را بر منابع انرژی ومواد خام وبازارهای سراسر جهان، گسترش بخشد. بواقع، بورژوازی امپرياليستی
امريکا بدنبال پايان جهان دو قطبی- که خود حاصل توازن قوای حاکم فی مابين قدرت های
بزرگ پس از پايان جنگ جهانی دوم بود- در تلاش است تا جهان را بر اساس منافع و
مصالح خود شکل داده و به رقبای امپرياليست اش
اجازه ندهد که سلطه بلامنازع او را در چهار گوشه جهان مورد سؤال قرار دهند.
در راستای پيشبرد همين سياست است که دولت امريکا
وقيحانه از" جنگ بی پايان" سخن گفته و مي کوشد
با دامن زدن به جنگ هائی که به قيمت مرگ و
نابودی هزاران انسان بيگناه تمام مي شود،
ميلياردها دلار سود نصيب انحصارات اين کشور نموده و نابساماني های
اقتصادی خود را سروسامان داده، و سروری خود بر جهان را تحکيم نمايد.
سناريوی حمله به عراق تحت عنوان جعلياتی هم چون
"آزادی" مردم عراق و برقراری "دمکراسی" در همين چارچوب تدوين
گشته و از پيش روشن است که حاصلی جز فقر و فلاکت و دربدری برای مردم اين کشور در
بر نخواهد داشت. چنين جنگی، حضور مستقيم امريکا در عراق و منطقه را گسترش داده، و
اين منطقه را، بيش از گذشته، به گرهگاه تضادهای امپرياليستی تبديل خواهد نمود.
واقعيت اين است که آتش افروزي های
امريکا در عراق نه تنها در تباين آشکار با منافع مردم عراق مي باشد
بلکه حيات تمامی خلق های منطقه از جمله
کارگران و توده های ستمديده ايران را نيز به خطر مي اندازد.
وجود ۱۳۰۰ کيلومتر مرز مشترک بين دو کشور، آن هم در شرايطی که کارشناسان نظامی
امريکا علنا از احتمال استفاده از "گلوله های
اتمی"سخن مي گويند که موجب انتشار
مواد راديو اکتيو در منطقه مي گردد، ابعاد
اين خطر را آشکارتر مي سازد. از سوی
ديگر، حضور بخشی از اپوزيسيون دولت عراق؛ از جمله" مجلس اعلای انقلاب اسلامی
عراق" در ايران- که سال ها زير پوشش
حمايت جمهوری اسلامی قرار داشته اند و وجود
"سپاه بدر" وابسته به اين مجلس که عملا زير هدايت سپاه پاسداران مي باشد
و در صورت حمله امريکا به عراق به عنوان يکی از نيروهای نبردهای آينده قرار است
بکار گرفته شود- و مهمتر از همه وجود رژيم ضد مردمی و وابسته ای
که جهت پيشبرد سياست های امريکا از هيچ اقدامی
فروگذاری نمي کند، همگی دست بدست هم مي دهند
تا تاثير غيرقابل انکار چنين آتش افروزی در اوضاع ايران با بر جستگی در مقابل ما
قرار گيرد.
اين واقعيات به نيروهای انقلابی حکم مي کند
تا خصلت طبقاتی و ارتجائی چنين جنگی را افشا ساخته ومبارزات مردم بر عليه آن و
اساسا بر عليه سلطه امپرياليسم در کل منطقه را، با شدت هر چه بيشتری به پيش ببرند.
در شرايطی که بدون نابودی سلطه امپرياليسم اين دشمن مشترک خلق های
منطقه، رسيدن به آزادی و دمکراسی و حق تعيين سرنوشت ناممکن است، بدون شک، گسترش
حضور مستقيم نظامی امريکا در منطقه عملا اين کشور را مجبور مي سازد
با چهره واقعی خود در مقابل خلق ها قرارگرفته وهمين
امر ، به نوبه خود ، موجب خواهد شد تا توده ها
عامل اصلی ادبار و فقر خود را بهتر شناخته و مبارزه قطعی بر عليه اين نيروی متجاوز
و ضد مردمی، تشديد گردد. به اميد اين که نيروهای انقلابی منطقه بتوانند آتش افروزی
امپرياليسم را به وسيله ای جهت شعله ور
ساختن آتش انقلاب در سراسر منطقه تبديل نمايند.
|