سه شنبه ۲۰ اسفند ۱۳۸۱ - ۱۱ مارس ۲۰۰۳

علی اصغر حاج سيدجوادی

جنگ مدتهاست که در گرفته است

تا آخرين لحظاتی که اکنون آمريکا جهان را در آستانه جنگ با صدام حسين قرار داده است معلوم نيست که آتش بمب بر سر مردم عراق شعله ور خواهد شد يا نه؟ اما آنچه به نظر من قطعی است پايان عصر صدام است

 

۱ - سئوال غريبی است؛ جنگ مدتهاست که در گرفته است؛ جنگ مگر شاخ و دم دارد؟ جنگ در کجا که در نگرفته است؟ بهتر آن است که جواب پرسش را به ذکر واقعيتی از قلم دانيل کوهن استاد فرانسوی اقتصاد احاله دهم که در روزنامه لوموند (۲۱ ژانويه ۲۰۰۳) زير عنوان «وقتی که ثروتمندان فقرا را به گروگان ميگيرند» مينويسد:

«... هر رأس گاو در اروپا روزی دو ارو از اتحاديه اروپا کمک ميگيرد. اين کمک بيشتر از آن چيزی است که به دو ميليارد انسان در روز ميرسد. ما نميخواهيم بگوييم که گاو بودن در اروپا بهتر از انسان بودن در آفريقاست، اما با اندکی انصاف و انسانيت ميتوان در مورد چگونگی سياستی که در اين زمينه حکمفرماست به تأمل نشست. ميتوانی در مورد تفاوت هزينه بهداشتی بين جهان فقرا و جهان اغنيا و توزيع سرانه آن نيز به تفاوتی از يک تا هفتصد بين فقيرترين و ثروتمندترين سکنه کره زمين اشاره کرد به اين ترتيب که در فقيرترين کشورها هزينه بهداشتی هر فرد از پنج ارو کمتر است و هزينه بهداشتی هر فرد در ثروتمندترين کشورها تا ۳۵۰۰ ارو ميرسد.».

ميبينيم که جهان ما به صورت جنگل وحوش درآمده است؛ جنگ گرگهای سرمايه داری وحشی جهانی اعم از آمريکا و روسيه و چين و اروپا با سه چهارم سکنه فقير و گرسنه جهان. جنگ گرگهای خانگی يعنی مفت خورهای ريز و درشتی مثل صدام ها و رفسنجاني ها و خانواده طفيلی آل سعود؛ آريل شارون ها؛ مديران کمپاني های نفتی و سازندگان و فروشندگان و دلالان سلاحهای مرگبار با مردم. به هر صورت تا آخرين لحظاتی که اکنون آمريکا جهان را در آستانه جنگ با صدام حسين قرار داده است معلوم نيست که آتش بمب بر سر مردم عراق شعله ور خواهد شد يا نه؟ اما آنچه به نظر من قطعی است پايان عصر صدام است چه به تبعيد برود و يا جان بر سر ماجرای سراپا جنايت و خيانت خود نسبت به مردم بی پناه عراق بگذارد.

۲ - کاری را که ژرژ بوش پدر در سال ۱۹۹۰ در عراق ناتمام گذاشت، ژرژ بوش پسر با درهم پيچيدن طومار سياه صدام حسين به پايان خواهد رساند؛ زيرا در کاخ سفيد ترکيبی از عناصر با نفوذ صهيونيست و افراطي ترين جناح مذهبی مسيحی گردهم آمده اند که هدف اصلی آنها به ترتيب، اول تسلط بر مجموع مديريت نفت در خاورميانه و نزديک؛ از اکتشاف تا استخراج و فروش است و دوم تحول در ساختار سياسی رژيم هايی است که از نظر ظاهر و باطن بتوانند در نظام جهانی شدن اقتصاد ليبرال به رهبری آمريکا گنجانده شوند. رژيم های کنونی منطقه به استثنای اسرائيل، فاقد چنين معياری هستند. اين رژيم ها؛ مدل های کهنه دوران امپرياليسم انگليس و مخلوق تحولات و تقسيم بنديهای پس از جنگ جهانی اول هستند؛ امروز بايد مدل های تازهای در قالب امپرياليسم آمريکا وارد صحنه ی مناسبات پيچيده قدرتهای جهانی بشوند؛ زيرا آنچه که از مجموع تحولات کنونی جهان به چشم مي خورد، سنگين تر شدن روزافزون کفه زور و قدرت متکی بر اسلحه بر کفه ی هم تراز شدن حقوق انسانها در روابط بين المللی است. و به همين جهت ميبينيم که وزنه سنگين و فشار بدون ترس و ملاحظه آمريکا، ديگر هيچگونه نقشی برای سازمان ملل متحد برای حفاظت و حراست از حقوق ملت ها باقی نگذاشته است.

۳ - با توجه به آنچه که در جواب به پرسش دوم مطرح شد، ايران در حوزه سياستگذاری آمريکا از چنين روندی بر کنار نيست؛ ايران صاحب اولين يا دومين منبع گاز و چهارمين توليد کننده نفت جهان است. ايران در زير سيطره يکی از ضد انساني ترين رژيم های خودکامه جهان است؛ و در همان حال مردم ايران برای دستيابی به دموکراسی و حکومت قانون و تعادل و تعامل اجتماعی پيشرفته ترين و آماده ترين مردم منطقه هستند. مسئله فاصله بين شيوه خودکامگی سياسی و فساد اقتصادی رژيم آخوندها با ظرفيت خواست ها و مطالبات اجتماعی و سياسی مردم آن چنان است که جنگ با عراق چه در بگيرد و نگيرد، رژيم آخوندها در حال احتضار و تلاشی است؛ اما بديهی است که با وقوع جنگ و پيامدهای آن اين احتضار گامی فراتر به سوی پايان ولايت مطلقه را در پی خواهد داشت. انقلاب ايران موتوری است که هنوز انرژی و سوخت حرکت آن به پايان نرسيده است؛ زيرا انقلاب بهمن ۱۳۵۷ دنباله جنبش ملی شدن نفت «۱۳۲۹ شمسی» است و آن جنبش بزرگ ضد استبدادی و ضد استعماری دنباله انقلاب مشروطيت «۱۲۸۵ شمسی» مي باشد.

هسته مرکزی حرکت سياسی کنونی در ايران با توجه به منطق درونی اين حرکت، گرايش به سوی تعادل است؛ به اين صورت که در سرشت تاريخی ساختار نظام سياسی در ايران از قرن ها قبل دين قشری و دولت خودکامه قرين يک ديگر بودند؛ مردم ايران قرن ها در ميان اين دو اهرم افراط و تفريط، سرنوشتی جز تحمل خشونت و تجاوز و عوارض گوناگون اجتماعی و اقتصادی آن نداشتند. در انقلاب بهمن ۱۳۵۷ ملت ايران اهرم دولت خودکامه يا سلطنت موروثی را درهم شکست و اينک نوبت شکستن اهرم دين قشری يا ولايت مطلقه فقيه است که از مدتها قبل اين گونه ولايت چه از نوع سلطنتی و چه از نوع مقوله فقاهتی در ذهنيت فرهنگی مردم به حذف از ساختار نظام سياسی ايران محکوم شده است. جامعه ايران با حذف اين دو قيد افراط و تفريط محکوم به تعادل در امر سياست و اجتماع و اقتصاد و تلاش در جهت شناخت و استقرار مبادی اين تعادل است.

۴ - اما موضع من مستخرج از احکامی است که از درون مبارزه صد صاله مردم ايران از دوران انقلاب مشروطه تا امروز و هم چنين ناظر بر تحولاتی است که بر جامعه بشری از آغاز قرن بيست تا امروز گذشته است؛ به اين ترتيب موضع من موضعی جهان بشری و فراملی نسبت به آزادی و دموکراسی و حيثيت حقوق فردی در گستردگی جهانی است و به اين صفت مبارزه من مبارزه با شيوه های تازه جهانخواری آمريکا و مبارزه با يک کاسه کردن تمامی الگوهای فرهنگی و اجتماعی متنوع انسان ها در درون قدرت نظامی - اقتصادی امپرياليستی آمريکا - روسيه و چين است. موضع من مبارزه برای استقرار نهادی شده جمهوری و جدايی دين از دولت و استقرار نظامی برپايه آزادی وجدان و عقيده و آزادی حق انتخاب بدون هيچگونه مرز جنسی و نژادی و مذهبی و قومی است. مبارزه من برای استقرار و گسترش فرهنگ تعامل و تفاهم و سازگاری و پرهيز از شيفتگی و فريفتگی بدون محتوی و بيگانه از شناخت فرهنگ تاريخی جامعه به الگوهای بيگانه است. موضع من، مبارزه برای اين است که در هيچ سرزمينی فرصتی برای ظهور جباران و غارتگران و جهانخواران به وجود نيايد.