دوشنبه ۳۰ دی ۱۳۸۱- ۲۰ ژانويه ۲۰۰۳

نامه امير فرشاد ابراهيمی به هاشمی شاهرودی

اينجانب همچنان فرياد می​زنم:

 «هر چه در نوار گفته​ام صحت داشته است» ،

 

«بنام خداوند داد و دهش»

۲۹/۱۰/۱۳۸۱

 

جناب آقای هاشمی شاهرودی

رياست محترم قوه قضائيه

سلام​عليکم

با احترام و در نهايت اميدواری به اجرای عدالت لازم دانستم مطالبی را دلسوزانه تقديمتان نمايم:

اکنون که قصد نموده​ام راجع به واقعه غم​انگيز پرونده خود برايتان بگويم، باز دوباره مثل همان لحظات شکنجه در بازداشتگاههای قوه قضائيه چشمانم پر از اشک شده است و لرزه اندامم را فرا گرفته است، وضعی که در بيش از هيجده ماه مستمرا برقرار بود. علی​الخصوص در هشت ماه انفرادی که همه​روزه از عصر تا نيمه​های شب برای کسب اقارير و اعترافات و نوشتن مطالب مورد نظر دادگستری استان تهران انواع شکنجه​های قرون وسطائی را متحمل می​شدم!

 

حضرت آيه​الله!

ای کاش به همکارانتان بگوئيد يکبار هم که شده به قانون اساسی و اصل سی و هشت آن نگاهی بياندازند، جای بسی تأسف و نگرانی است که اين اصل گرانبها توسط خود قوه قضائيه زيرپاگذاشته می​شود، استدعا دارم عجله نفرمائيد و شکنجه​ها را تعزير نام ننهيد! چراکه تعزير به تنهائی زدن تازيانه است، آنهم با رعايت شئونات جزای اسلامی، اما آنچه بروی من و ديگر همبنديهای دانشجويم و زندانيان سياسی و عقيدتی رفته است نه تعزير بلکه شيوه​های نوين اسرائيلی تخليه اطلاعاتی و بازجوئی و ترغيب و عمليات روانی بوده​ است، يقينا در هيچ​کجای فقه اسلامی از دستبند قپانی و آويزان​کردن به سقف و پخش صدای گريه و زاری خانواده در سلول انفرادی برای متهم در زندان عدل اسلامی نامی برده نشده​ است.

 

حضرت آيه​الله!

اينها در اسلام نيست بلکه صراحتا می​گويم آموخته​های آقای صداقت (مسئول تيم بازجوئی​ام) به روش موساد و در خارج از مرزهای جمهوری اسلامی​ است!

همۀ اين شکنجه​ها برای اين بود که از بنده اعتراف دروغ و دلخواه آقای عليزاده را بگيرند که البته آقای عليزاده تاب نياوردند و خود به پای تلويزيون رفتند و با خيانت به لباسی که بر تن نموده​اند و ديانتی که می​بايست داشته باشند اعلام کردند که فرشاد ابراهيمی به من گفته است نود و پنج درصد اظهاراتش کذب است!

در حاليکه اينطور نبوده است و در ديدار بنده با آقای عليزاده در بازداشتگاه توحيد ايشان فقط مقداری ناسزا به من گفتند و رفتند... و متأسفانه شاهد هستيم که همين مسئله سراپا کذب و بی​پايه که بنده نسبت به آن از آقای عليزاده شاکی هستم، بجای آنکه ابتدا صحت و سقمش مورد بررسی قرار گيرد مستند حکم دادگاه تجديد​نظر قرار می​گيرد و بر پايه همين نقل قول کذب و سراپا خيالبافی عليزاده حکم صادر می​نمايند؟!

 

آقای شاهرودی!

اشتباه نکنيد! نگرانی بنده از جانب حکم صادره دادگاه تجديد نظر برای پرونده نوار نيست چرا که بنده تمامی مدت حبس رأی اين دادگاه را تحمل نموده​ام و حتی بيشتر از دوازده ماه صادره را ؟!

نگرانی اينجانب از ناحيه ديگری است. اينجانب خود را همچنان مدافع انقلاب اسلامی و خود را فرزند انقلاب می​خوانم، همچنان اين​ را افتخار برای خود می​دانم که از سن دوازده سالگی همپياله با فدائيان گمنام روح​اله بوده​ام و امروز بر لباس مقدس خاکی رنگ بسيجی خود که روزگاری با غسل شهادت بر تن نموده بودم بوسه زده​ام و بر سجاده نماز خويش گذاشته​ام تا لحظه​ای که باز خدای ناکرده کيان کشورم به خطر افتد. چرا که اين​ را خيانت می​دانم که از اعتبار بسيج و بسيجی برای حفظ پايه​های اعتبار اين جناح و آن جناح و کرسيهای قدرت هزينه گردد.

از اين​رو وظيفه خود می​دانم به مصداق "النصيحه، لائمه المسلمين" وظيفه خويش را انجام دهم :

دادگاه تجديد نظر استان تهران گرچه بدون هيچگونه رسيدگی مجددی که علی​القائده می​بايست انجام می​گرفت (چرا که فساد قاضی رسيدگی کننده به پرونده تا به آن حدی بود بر اساس حکم دادگاه انتظامی قضات بر کنار شده و همچنين است فساد افراد بسياری که در آن نوار از آن​ها نام برده شده بود حتی احدی از شکات که امروز به جرم قتل و غارت در بازداشت است و ...)

دادگاه به نوعی برای تمامی متهمين حکمی صادر نموده که به مختومه شدن پرونده و برائت افراد بيانجامد و خود را از شر پرونده خلاص نمايد! در حاليکه اينجانب همچنان فرياد می​زنم «هر چه در نوار گفته​ام صحت داشته است» ، از فساد مدعيان دينداری گرفته تا ارتباطاتشان با خشونت طلبان و حجتيه​ای ها، از حسينيه​های تيمی گرفته تافتنه​ای که در کوی دانشگاه در سر داشتتند، از تئوريک نمودن خشونت گرفته تا ترور عبداله نوری و سعيد حجاريان و ... و همين امروز هم برای اثبات آنها حاضرم و اين اميدی بود که انتظار داشتم لااقل در دادگاه تجديد نظر برايم فرصتی محيا شود که البته انجام نگرفت.

 

حضرت آيه​الله!

تمامی تلاش و واهمۀ آنها که از آن نوار برآشفتند و دست به دامان قوه قضائيه و رسانه​​های دروغ پراکنی​شان شدند از اين بود که مبادا رغبتی برای پيگيری آن مطالب در اثر فشار افکار عمومی ايجاد شود و کمکی به پيشبرد اصلاحات گردد، چرا که نظر آقايان بر اين است که اعلام کننده: «جمهوری اسلامی اصلاح ناپذير است» و هر اقدام اصلاح طلبانه​ای را نيز تا به امروز عقيم نموده​اند و برايش پرونده​ای قطور قضائی و امنيتی ساخته​اند.

توقيف مطبوعات، برخورد با نوانديشان و ضرب و شتم و ارعاب و ارهاب تئوريسين​های اصلاحات و ... از همين دست می​باشد.

امام خمينی (ره) در وصيتنامه تاريخی خويش هشدار داده​اند که: مبادا انقلاب بدست نااهلان افتد و ملاک را برای اهل بودن کارگزاران نظام، تقوا و جهاد معرفی نموده​اند، در حالی که متأسفانه ما امروز شاهد بروز و حضور مجدانه و فعالانه کسانی هستيم که در تمام سالهای پيش و پس از انقلاب و در زمان حيات امام مطرود ايشان بوده​اند و در معرفی انديشه​های خشکه مقدسانه و متحجرانۀ خود از تريبون نظام و بعنوان جايگزين انديشه​های پويا و پيشرو ايشان از هيچ کوششی و خيانتی دريغ نمی​ورزند، آنانکه ديروز برای بيان مخالفت خويش با انقلاب اسلامی در حاليکه رهبر نهضت عزای عمومی اعلام نموده بود کوچه پس کوچه​های قم را چراغانی کرده و جشن می​گرفتند امروز ميوه چين شجره انقلاب شده​اند! نه برای ديانت و دينداری مردم نگرانند و اعتباری قائلند، نه سابقه جهاد و مبارزه در انقلاب اسلامی دارند و نه نقشی در هشت سال نبرد جانانه ايران داشته​اند و نه حتی علاقه​ای به ايران ميهن اسلامی ما!

آری، دوستان و برادران و پدران ما شهيد شدند و زجر کشيدند و سايه نشينان و يقه سفيدها و سپاس شاهنشاه گويان به ثروت و قدرت و رسانه و اعتبار دست يافتند.

فرق اين دو تفکر در همين جاست! ما برای حفظ انقلاب و نظام حاضريم هر هزينه​ای را متحمل شويم و حتی جان خود را نيز بر سر اصلاح نظام که امروزه يگانه راه برون رفت از بحران موجود است بدهيم و آنها فقط حاضرند برای حضور خويش در صحنه قدرت کليد بازداشتگاهها را محکمتر در دست بگيرند.

 

حضرت آيه​الله!

دشمن، دشمن، دشمن! مدتهاست که اين واژه شاه بيت تئوری​های همين افراد شده است، دشمنی که شبانه روز در حال توطئه است و ديده نمی​شود، اين دشمن کجاست؟ اين دشمنی که بی​وقفه در حال خرابکاری است نه می​تواند در لباس واقعی خويش مجال پيدا کند و نه در آنسوی مرزها باشد جز آنکه سالوس وار در لباس دوست باشد و بس!

آری دشمن هست! ما در لباس دوست و با تکيه بر نهادهای غير مردمی و با استفاده ابزاری از دين، مقدسات و ارزشها مدام تيشه به ريشه دين و انقلاب می​زند!

«حجتيه​ای​ها! و طالبانيسم​های داخلی متأسفانه در گوشه​های از قوه​های خود ساخته و ارکان نظام برای خود برج و بارو و قلعه و گارد ساخته​اند تا به مبارزه با ملت و اهداف مصلحانه شان و هر انديشۀ پويا بپردازند. و هر اقدام منصفانه و مصلحانه را توهين به مقدسات و خدا و اهل بيت قلمداد نمايند، آنچه را که ديروز در قالب «چه فرمان يزدان، چه فرمان شاه» انجام می​گرفت را امروز در لفاف و لعابی از دين به مردم تحميل نمايند.

 

حضرت آيه​الله!

اين فرصت تاريخی را از دست ندهيد و انقلاب را به سراشيبی سرنگونی نسپاريد، بياييد حساسيت زمان و مکان را درک نماييد کمی صادقانه به اطرافتان نگاه کنيد درک خواهيد کرد که « يکسر هر نوع فساد امنيتی، اقتصادی سياسی و قضائی در جمهوری اسلامی به قوه قضائيه وصل است!»

بيائيد و در يک اقدام شجاعانه حجتيه​ای ها، دشمنان نقابدار انقلاب و شاخکهای اطلاعاتی موساد وMI۶ را از اين قوه طرد نمائيد! شناخت آن​ها کار ساده​ای است، تمام تلاش معاندان و مخالفان نظام سرنگونی اين انقلاب است چرا که مدعی هستند « خانه از پای بست ويران است و جمهوری اسلامی به هيچ وجه اصلاح پذير نمی​باشد» و ما می​بينيم که عمله​های درون مرزی ضدانقلاب نيز تمام تلاششان همين است: « بايکوت اصلاحات و برخورد با اصلاح طلبان» همين و همين!

تامين حقوق بشر، بسط آزادی شهروندان، توسعه شيوه​های دموکراتيک نظارت و مشارکت ملی، اجرای تام و تمام قانون اساسی به عنوان ميثاق ملی، حذف مافياهای امنيتی، اقتصادی و قضائی و در يک کلام استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی آرمان اصلاحات است و هر که از آن عدول کند سر عناد با انقلاب اسلامی را دارد، اميد که از اين​ را بپذيرد.

 

حضرت آيه​الله!

من با جوی که در آن قوه ساخته​اند البته نه منتظر رسيدگی عادلانه به پرونده ام هستم و نه انتظار پاسخ نامه فوق را دارم بلکه بيشتر تصور حبس و داغ و درفش را دارم اما وظيفه​ای بود که احساس کردم و انجام دادم و در آخر برای شما دعا می​کنم تا در اصلاح قضائی موفق باشيد.

 

با اميد به تحقق آرمانهای بلند مدت ايران

امير فرشاد ابراهيمی