سه شنبه ۳ دی ۱۳۸۱- ۲۴ دسامبر ۲۰۰۲

انحطاط

تکرار سخنان ياران «سعيد امامى» از تريبون نماز جمعه

 

عليرضا علوى تبار

 

به اصرار برخى از آشنايان ناگزير از شنيدن خطبه هاى دو نماز جمعه اخير تهران شدم.انصافا رياضتى بود! همانجا آفرين گفتم به مردمى که با انگيزه هاى دينى مدتى طولانى در مکان و هوايى نامناسب چنين رياضتى را تحمل مى کنند،چون آنها با انگيزه هاى دينى چنين مى کنند سعيشان مشکور باد.اما در پس مشقتى که داشت دريافتم که با تحليل محتواى اين سخنان مى توان به شناخت بهتر شرايط موجود و تحولاتى که طى سالهاى اخير رخ داده است،دست يافت.مقايسه اى ميان دو خطيب نماز جمعه هاى اخير تهران و اولين و دومين امام جمعه پس از انقلاب تهران(آيت الله طالقانى و آيت الله منتظرى) در زمينه دانش دينى،بينش سياسى و پايبندى اخلاقى نشان مى دهد که بخش انتصابى جمهورى اسلامى ايران(بخشى که انتخاب مستقيم مردم نقشى در گزينش و ارتقاء افراد در آن ندارد) چه سير نزولى را طى کرده است.اما در اينجا نمى خواهم به بحث در مورد هم ابعاد سخنان گفته شده در اين دو نماز جمعه بپردازم،بلکه تنها اشاره اى مى کنم به بخشى از اين سخنان که در مورد متهمان پرونده هاى نظرسنجى اظهار شده است.از نظر محتوايى در اين سخنان نکته اى که قبلا توسط بخش رسانه اى تاريکخانه اشباح(کيهان) گفته نشده باشد ديده نمى شد.مهم تکرار اين سخنان توسط دو روحانى آن هم از بلندگوى نمازجمعه بود.از ياران سعيد امامى که در کارنامه سياهشان جز "بندگى قدرت،تحريف حقيقت و تقديس خشونت" ديده نمى شود،انتظارى بىش از اىن نيست اما تکرار آن سخنان در منابر دينى و توسط صاحب منصبان روحانى را مى توان نشانه اى از خطر انحطاط فراگير تلقى کرد. مواضع اتخاذ شده در دو نماز جمعه اخير تهران ترکيبى بود از :کم دانشى،بى اطلاعى و رهايى از پايبندى به موازين اخلاقى.براى هر کدام به مثالى بسنده مى کنم.يکى از نشانه هاى کم دانشى گويندگان اشتباه گرفتن study pilot( مطالعه مقدماتى) با study about pilots (مطالعه در مورد خلبان ها) است!​اين اشتباه که متاسفانه در کيفر خواست مربوط به دکتر قاضيان نيز تکرار شده بود،تنها گريبان کسى را مى گيرد که هيچ اطلاعى از پژوهش در زمينه هاى اجتماعى به ويژه از طريق پرسشنامه نداشته باشد.همه آشنايان با پژوهش مى دانند study pilot يعنى مطالعه مقدماتى و مثلا پرکردن ۲۰ پرسشنامه قبل از آنکه شما ۲۰۰۰ پرسشنامه را توزيع و تکميل نماييد.مطالعه مقدماتى که شبيه نگاه کردن يک خلبان از آسمان به يک شهر است، هيچ ربطى به تحقيق و پژوهش در مورد خلبان ها ندارد.اين نکته ايست که هر دانشجوى سال نخست علوم اجتماعى آنرا مى داند.

يکى از نشانه هاى کم اطلاعى گويندگان اين است که گمان مى کنند که هر پيشنهادى که کارفرماى يک پژوهش به پژوهشگر بدهد توسط او اجرا شده و مى تواند نشان دهنده پژوهش نهايى باشد که در عمل انجام گرفته است.در حاليکه آگاهان مى دانند که پژوهشگران با توجه به امکانات و مصالح گاهى از برآوردن خواسته هاى کارفرما خوددارى مى کنند و ماهيت پژوهش را نه پيشنهاد اوليه کارفرما که عمل نهايى پژوهشگر تعيين مى کند.همانطور که در دفاعيات و بازپرسى هاى دکتر قاضيان نيز آمده بود، کارفرماى ايشان در مواردى اطلاع از برخى مسائل را خواسته بود اما پژوهشگر(دکتر قاضيان) به دلايلى برخى از اين موارد را حذف کرده و مورد پرسش قرار نداده اند. مبناى برخى از ادعاهاى اين آقايان موارد پيشنهادى اوليه کارفرماست در حاليکه به گواه پرسشگران،بسيارى از اين موارد پيشنهادى هيچگاه مورد پرسش قرار نگرفته است.

يکى از نشانه هاى رهايى آقايان از پايبندى به موازين اخلاقى،صفات و القابى بود که براى متهمين اين پرونده ها بکار مى بردند.در کيفرخواست مدعى العموم که قاعدتا بايستى تندترين و مجرمانه ترين صفات را به متهمين نسبت دهد،نه سخنى از "جاسوسى" و "خيانت به کشور" شده بود و نه بحثى از وجود موارد "اخلاقى".اما آقايان قبل از آنکه "متهم" به "مجرم" تبديل شود از سر بى طاقتى آنچه را خواستند به متهمين نسبت دادند و حتى متهمين مقدر آينده را نيز تهديد کرده و آماده درگيرى با آنها شدند! محکوم کردن يک متهم با انواع تهمت ها،قبل از آنکه دادگاه به نتيجه برسد و بى گناهى يا مجرميت کسى ثابت شود،چه توجيه اخلاقى دارد؟

آنقدر ساده لوح و بى اطلاع نيستم که ندانم هر يک از اين آقايان از چهره هاى شاخص دو گرايش راست سنتى و راست افراطى هستند.آنچه برايم مهم است امکانى است که سيستم سياسى ما در اختيار اين آقايان قرار مى دهد تا با بهره گيرى از بلندگوهاى عمومى که بايستى از آنها درس تقوا و دعوت به همبستگى مردم به گوش رسد،اينگونه بهره گيرى جناحى و سياسى کنند.

در پايان در پاسخ به صاحبنظرانى که به امثال بنده به دليل دفاع از جمهورى اسلامى انتقاد مى کنند،مى گويم که:باور کنيد جمهورى اسلامى که ما از آن دفاع کرده و مى کنيم نمادهايش دو امام جمعه اول و دوم تهران (آيت الله طالقانى و آيت الله منتظرى) هستند و نه اين آقايان.به روحانيون محترمى که گاه از بى مهرى به روحانيت گله مى کنند نيز عرض مى کنم که گمان نمى کنيد سکوت در برابر چنين برخوردهايى زمينه را براى تضعيف کل روحانيان فراهم مى آورد؟ روحانيت و علماى حوزه بايستى با برخورد با بندگان قدرت همچنان به عنوان منادى توحيد و در کنار مردم باقى بمانند و آفتهايى را که از ناحيه طرفداران اقتدارگرايى به پيکر اين نهاد وارد شده است،خود دفع کند و الا انحطاط سرنوشت محتوم همه ما خواهد بود.