سه شنبه ۳ دی ۱۳۸۱- ۲۴ دسامبر ۲۰۰۲

 

 

نامه هاشم آقاجری به ابطحی

شرايط کنونی شرايط نقد نيست متاسفانه، شرايط داغ و درفش

 و اعدام فرزندان و انتقام است

 

 

بسم الله الرحمن الرحيم

جناب آقای ابطحی ، معاون محترم پارلمانی و حقوقی رئيس جمهوری

روزنامه ايران مورخه پنجشنبه ۳۰آبان ۸۱ از قول حضرت تعالی نوشته است: هرچند حرفهای آقای آقاجری به اسلام و دين و روحانيت آسيب زده است اما حکم اعدام آسيب بيشتری به روحانيت و دين و نظام زده است.

مفهوم و نتيجه سخنان حضرتعالی عبارتند از:

۱. آقاجری به اسلام و دين و روحانيت آسيب زده پس مستحق مجازات است.

۲. البته مجازات اعدام زياد است. بايد او را با زندان ، مجازات کرد.

حضرت آقای ابطحی:

نمی دانم از روی اعتقاد جملات مذکور را گفته ايد يا برای برقراری موازنه ، چون خواسته ايد به حکم اعدام اعتراض کنيد، يک لگد هم به آقاجری زده ايد! به راستی در کجای سخنرانی من ، به اسلام و دين و روحانيت آسيب زده شده است. آيا اصلا شما متن سخنرانی را خوانده ايد و يا چون مد شده که يکی به نعل بزنند يکی به ميخ و برای جور شدن قافيه آن حرف را زده ايد؟

برای شما که نبايد بگويم و تکرار کنم. آيا انتقاد از يک برداشت و قرائت دينی با نقد يک گروه و قشر ولايه خاص در روحانيت ، آسيب رساندن به روحانيت و دين است؟!

من از صخره سنگهايی که در اين ايام از سوی مافيای قدرت و ثروت به سويم پرتاب شده است و می شود غمگين نيستم. آنان جز اين چه می توانند کرد؟ اگر غير آن می کردند عجيب بود! مقتضای طبيعتش اين است. اما از دوستانم که شبلی وار با جماعت همرنگ می شوند و يا از سر تظاهر به بی طرفی و مثلا موضع فراجناحی و... سنگ ريزهای پرتاب می کنند گله مندم. برخی از همين سنگريزه ها، در آغاز موج جنجال آفرينی اخير عليه من ، مشوق اقتدارگرايان و محافظه کاران شد. چنان که حتی در جريان بازجويی دادگاه هم گاه به همين گونه اظهارات دوستان اشاره و استناد می شد. البته هميشه گفته ام بايد بين خطای فکری و جرم قانونی تفکيک قائل شد، همچنان که ميان انتقاد و مجازات بايد تميز داد. اينجانب يا هر نويسنده و گوينده ای ممکن است دچار خطا شود و خطای او را ضمن مباحثه و مناظره و نقادی بايد نقد و طرح کرد. اگر پاسخی داشته باشم می دهم و اگر دلايل منتقد، قوی و معنوی باشد، رگهای گردن من ، نه قوی بلکه از موهم باريکتر است. شايد جنابعالی هم از بابت نقد چنان جمله ای را بر زبان رانده ايد.

البته نظر هر صاحبنظری قابل احترام است اما بهتر از من می دانيد که شرايط کنونی شرايط نقد نيست متاسفانه ، شرايط داغ و درفش و اعدام فرزندان و انتقام است. اينگونه جملات دلسوزانه و ناقدانه و ناصحانه ، می تواند سرود ياد مستان دهد و به آنان مجوزی بخشد که کاهی را که می کنند و گوينده را با ظاهر قانونی، در کوه الوند (که در همدان واقع است) به زنجير کشند! چون در اين نامه روی سخنم تنها به شما نيست بلکه تمام آن کسانی را که اينچنين گفته يا می گويند هم ، مخاطبم هستند، پيشاپيش از شما اجازه می خواهم که رونوشتی از اين نامه را به دست انتشار عمومی برسانم.

سايه دولت مستدام و ايام عزت برقرار باد.

زندان مرکزی همدان سيد هاشم آقاجری

 

 

پاسخ ابطحی به نامه آقاجری

 

روزنامه ايران ديروز نامه گله آميز هاشم آقاجری خطاب به محمدعلی ابطحی معاون پارلمانی رئيس جمهوری را به چاپ رساند، ابطحی طی مطلبی ضمن آرزوی استخلاص برای آقاجری به نامه او پاسخ داده است که می خوانيد:

شايد باتوجه به مواضعی که تاکنون داشته ام و تلاش ها و مصاحبه ها و اعلام نظرهايی که قبل و بعد از صدور حکم تلخ اعدام جنابعالی دررسانه های داخلی و خارجی داشته ام نيازی به توضيح نباشد که احساس می کنم با صرف صدور اين حکم چگونه درافکارعمومی جهانی و داخلی به انقلاب ، اسلام و روحانيت که نسل ما و شما برای سربلندی آن رنج ها کشيده است آسيب بزرگی واردشده است. شرايط را هم می دانم که اگر نقد سخنان شما مهم بود، همان نقادی های سالم اوليه و پاسخهای شما که به نوعی بر تصحيح سخنانتان تلميح کرده بوديد کافی بود که البته بنده نيز خود را جز منتقدان صحبت های شما می دانم و معتقد بودم بايد آن شرايط فراهم می شد تا نقد بر سخنان شما نيز درجامعه مطرح شود ولی شرايط فعلی چنان که شما اشاره کرده ايد و هرکه با الفبای سياست آشنا باشد آن را تاييد می کند، شرايط سالم نقد و انتقاد نيست.

اجماعی که برعليه حکم اعدام جنابعالی به وجودآمد، نشان از اين واقعيت دارد. به همين دليل گمان می کردم حتی ازجمله ای که در روزنامه ايران آمده و شما برآن نقد کرده ايد به خوبی می شد فهميد که روزنامه نگاری از روزنامه ای که خيلی اصرار داشت تا ثابت کند که سخنان شما دين و روحانيت و اسلام را نابودکرده ، پاسخ داده بودم که يقين داشته باشيد حکم اعدام آسيب خيلی بيشتری به اسلام و انقلاب و دين و روحانيت زده است.

اما درعين حال من نيز مثل همه کسانی که درداخل و خارج کشور و نيز در تاريخ آينده حکم اعدام عليه جنابعالی را که انديشمندی دلسوخته و جانبازی سرافراز هستيد نمی پذيرند، اميدوارم هرچه سريع تر جنابعالی را درخارج از بند و حصر زندان ببينم و اگر نظری که نگفته ام در افکار عمومی و نزد جنابعالی بر اين تلقی شده که من نيز در اين هياهو، سنگی انداخته ام ، معذرت می خواهم. البته به عنوان يک مسلمان از اين نکته بسيار نگرانم که نکند افکار عمومی جهانی اين حکم را به اسلام نسبت دهد، همچنان که خراب کردن مجسمه بودا را به اسلام نسبت دادند. به همين دليل امروز وظيفه روشنفکران اسلامی از هميشه دشوارتر است تا بتوانند از اسلامی دفاع کنند که نگاه متحجرانه طالبانی محور آن نيست.