زيباکلام :
عدم پاسخگويی بخشهايی از قدرت،
بزرگترين معضل سياسی کشور است
آزادی سياسی، از دستاوردهای دوم
خرداد است
متاسفانه بخش عمدهای از حاکميت پاسخگو نيست که
اين مساله مهمترين، مشکلترين و بزرگترين معضل سياسی موجود در جامعه است.
دکتر صادق زيباکلام ، استاد دانشکدهی حقوق و علوم
سياسی دانشگاه تهران در گفت و گو با خبرنگار سياسی خبرگزاری دانشجويان ايران
(ايسنا)، به بررسی عملکرد اصلاحات و اصلاح طلبان، و بايدها و نبايدهای خاتمی
پرداخت .
زيباکلام با تاکيد بر اينکه در بررسی عملکرد
اصلاحات، بايد کاملا نسبت به دو مساله تفکيک قائل شد، اظهار داشت : مسالهی اول،
ضرورت اصلاحات به معنای تغيير و تحولات اساسی و بنيادی و عميقی است که بايستی در
حوزهی اقتصادی، اجتماعی و سياسی کشور صورت بگيرد و مساله ديگر ، جريان سياسی يا
نيروی سياسی که میبايستی اين تغييرات را انجام دهد .
وی در توضيح مساله اول ( ضرورت اصلاحات)، به نقد و
بررسی اصلاحات در حوزهی اقتصادی پرداخت و تاکيد کرد: اقتصاد ما در يک جمله،
اقتصادی فاسد، ورشکسته و منحط است . اقتصاد ما اقتصادی است که حتی کوچکترين
هزينهی خود را نيز نمیتواند از درون خود تامين کند . صنايع کشور اکثرا صنايعی
ورشکسته هستند که هيچکدام از صنعت اتومبيل گرفته تا صنعت پتروشيمی و بسياری از
صنايع ديگر نمیتوانند در عرصهی بينالمللی رقابت کنند زيرا کشورهايی مانند چين،
کره، ويتنام، ترکيه، تايوان و کشورهای ديگر توانستهاند همان محصول را با کيفيتی
به مراتب بالاتر و هزينهی کمتر توليد کنند.
استاد دانشکدهی حقوق و علوم سياسی دانشگاه تهران
افزود: صنايع ما صرفا به ضرب و زور انحصار دولتی، جلوگيری از واردات، تعرفههای
سنگين و يارانههای هنگفتی که مصرف کننده، ماليات دهنده و مردم عادی میپردازند،
سرپاست.
وی با اشاره به پرداخت يارانه از سوی دولت در
زمينههای مختلف، ابراز عقيده کرد: در بخش رايانهها، هيچ کشوری در دنيا اينگونه
از طريق پرداخت يارانهی کور، اقتصاد خود را ويران نکرده است که ما در حال انجام
آن هستيم . هيچ کشوری، هيچ نظامی در گذشته و حال سراغ نداريد که اينگونه منابع
مالی خود را به تاراج گذاشته باشد . به عنوان مثال، بنزين ليتری حدود ۲۰۰ تومان
برای دولت تمام میشود، ولی آنرا ليتری ۵۰ تومان میفروشد؛ يا دولت چيزی حدود ۱
ميليارد تومان يارانهی نان میپردازد، يعنی نانی که ۱۰۰ تومان تمام میشود، ۵۰
تومان میفروشد و ۵۰ تومان ديگر آن را نمیگيرد. در هيچ نظامی در دنيا، اين سيستم
فاجعه آميز وجود ندارد. سيستمهای ديگر تفکيک قائل شدهاند و از مصرف کنندهائی که
میتوانند کل هزينه را پرداخت نمايند، هزينه و ماليات میگيرد و در عوض به مصرف
کنندهی کم درآمد و محروم به اشکال مختلف کمک میکنند. اما سيستم اقتصادی ، نحوهی
توزيع و زيربنای اقتصادی کشور ما آنچنان درمانده و ناتوان است که حتی اين اقدامات
ساده را نيز نتوانسته، انجام دهد.
زيباکلام، حجم گستردهی دولت در بخش اقتصاد را
معضل ديگر کشور دانست و تصريح کرد: به طور متوسط ۴۰ درصد نيروی شاغل در کشور در
بخش دولتی کار میکنند، درحالی که در کشورهايی مثل انگلستان، آلمان، ژاپن، هند و
ترکيه چيزی حدود ۱۰ الی ۱۵ درصد از نيروی شاغل در بخش دولتی است، يعنی به عبارت
ديگر، در ايران از هر ۲ نفر شاغل، يک نفر مستقيم و غيرمستقيم برای دولت کار
میکند، درحالی که در اقتصادهای پيشرفته از هر ۱۰ نفر شاغل، يک نفر برای دولت کار
میکند.
وی ادامه داد: اقتصاد ما دولتی است و تمام معايب،
مضار و بيچارگیهای اقتصاد دولتی را نيز داراست. فساد تا مغز استخوان اقتصاد ما
رسوخ و نفوذ کرده، هيچ بخش از اقتصاد کشور مصون از فساد و رشوهخواری نيست، و
فاصلهی طبقاتی افزايش يافته، فقرا، فقيرتر و اغنيا، ثروتمندتر شدهاند.
اين استاد دانشگاه، وجود چنين مشکلات و مسايل را
دليلی بر ضرورت اصلاحات در بخش اقتصادی دانست و با تاکيد بر اين مطلب که دير يا
زود بايد گامهای اساسی و مهمی در زمينهی اصلاحات اقتصادی در کشور برداشته شود،
خاطرنشان کرد: اينکه چرا کشور تا به امروز با بحران عميق اقتصادی رو به رو نشده
است، پاسخ روشنی دارد؛ زيرا در کشور درآمدی به نام درآمد نفت وجود دارد. اينکه
میتوانيم بنزين را عليرغم اينکه ليتری ۲۰۰ تومان تمام میشود، ليتری ۵۰ تومان به
دست مصرف کننده برسانيم، اينکه میتوانيم صنايع ورشکسته و عقب ماندهی دولتی را
سرپا نگه داريم، صرفا به کمک درآمد نفتی است. اما تصور کنيد اگر روزی درآمد نفت را
از اقتصاد ايران خارج کنيم، با چه مصيبتی روبرو میشويم و چگونه کشور از همديگر
میپاشيد، بنابراين ضرورت اصلاحات اقتصادی از نان شب نيز برای جامعهی ما واجبتر
است.
وی با تاکيد بر اين مطلب که اصلاح طلبان
نتوانستهاند گامهای اساسی و مهمی را در زمينهی مسايل اقتصادی بردارند، ادامه
داد: مشکلات و مسايل اقتصادی همراه ماست و صرف اينکه اصلاح طلبان نتوانستهاند
گامهايی در اين زمينه بردارند، بدين معنی نيست که اين مشکلات و مسايل از بين
خواهند رفت. اين مشکلات و مسايل همچنان با ما باقی خواهند ماند و هيچ چارهای نداريم،
جز اينکه اقتصاد خود را از يک اقتصاد دولتی به يک اقتصاد قرن بيست و يکمی آزاد
تبديل کنيم .
زيباکلام، افزايش اعتياد، کاهش سن اعتياد و افزايش
فساد و رشوه خواری را زنگ خطرهای جدی برای مسوولان در بخش اجتماعی دانست و تصريح
کرد: جدا از مسالهی اعتياد و افزايش جرم و جنايت در کشور، با مشکل اساسی نااميدی
، افسردگی و سرخوردگی نسل جوان روبرو هستيم. آمار خودکشی در کشور بسيار بالا رفته،
آمار جوانانی که دچار بيماری افسردگی ، نااميدی و مشکلات روحی و روانی شدهاند،
ظرف يک دههی گذشته بالا رفته است. امروز عملا هر فارغالتحصيل دانشگاهی که سرش به
تنش میارزد، سعی میکند از کشور خارج شود. روند مهاجرت به خارج که در ابتدای
سالهای نخستين دور رياست جمهوری آقای خاتمی کاهش پيدا کرده بود، متاسفانه ظرف ۲،
۳ سال گذشته، افزايش يافته است. بالا رفتن طلاق و مساله کودکان خيابانی مسايل اجتماعی
عميقی هستند که جامعه با آنها رو به روست.
به اعتقاد وی، در تمام اين مشکلات و مسايل چه در
حوزهی اجتماعی و چه در حوزهی اقتصادی نه تنها در سالهای گذشته پيشرفت چندانی
صورت نگرفته، بلکه متاسفانه ابعاد آنها نيز بيشتر شده است .
وی اين را حاکی از عدم موفقيت جريان اصلاحطلبی
دانست و با اشاره به مشکلات و معضلات عميق سياسی در کشور، بر ضرورت اصلاحات در بخش
سياسی تاکيد و خاطرنشان کرد: متاسفانه بخش عمدهای از حاکميت پاسخگو نيست که
مهمترين و مشکلترين حوزه از لحاظ سياسی است. قوا و مراکز قدرتی وجود دارند که ضمن
برخورداری از مسووليتهای فراوان، پاسخگو نيستند، که به نظر من عدم پاسخگويی
بخشهايی از قدرت بزرگترين معضل سياسی موجود در جامعه است که ضرورت اصلاحات را
میطلبد.
وی با اعتقاد به اين مطلب که جريان فعلی اصلاح
طلبی، به دليل اين معضلات متوقف شده است، تصريح کرد: هر چند جريان فعلی اصلاح طلبی
متوقف شده است ، اما ضرورت اصلاحات همچنان پابرجاست. اگر در ۲ خرداد ۷۶ ضرورت
اصلاحات تا حدودی عميق نبود، امروز بعد از گذشت ۶ سال ، ضرورت اصلاحات به صورت يک
مساله حاد در جامعه درآمده است. اگر در ۲ خرداد ۷۶، اصلاحات صورت نمیگرفت، شايد
میشد به آيندهی نظام اميدوار بود، اما معتقدم اگر نتوانيم در دههی ۸۰ و در
سالهای آينده، در زمينهی اصلاحات اقتصادی ، اصلاحات اجتماعی و اصلاحات سياسی
گامهای چشمگير و اساسی برداريم، به واقع نمیتوان آيندهی نظام را چندان اميدوار
کننده دانست.
زيباکلام خاطرنشان کرد: مشکلات و مسايل ما چه در
حوزهی اقتصادی، چه در حوزهی اجتماعی و چه در حوزهی سياسی روز به روز در حال
افزايش است، شرايط و تحولاتی که در منطقه رخ میدهد و حملهی قريبالوقوع آمريکا
به عراق، همگی نشان میدهد که مشکلات و مسايلی که در سطح منطقه برای ما ايجاد
میشود، بيش از پيش ضرورت نظامی را در ايران ايجاب میکند که از يک پايگاه عميق
مردمی برخوردار باشد. ولی متاسفانه فقدان اصلاحات و مشکلات و مسايل اقتصادی،
اجتماعی و سياسی باعث شده آن عرق، تعصب و اعتقاد و باوری که مردم به خصوص قشر جوان
نسبت به نظام داشتند، روز به روز کمتر شود. بنابراين چگونه میتوان فکر رويارويی و
مقابله با دشمن خارجی را پيدا کرد، در حالی که جبههی داخلی به خصوص در ميان نسل
جوان روز به روز ضعيفتر میشود. همه ی اين موارد، مسايلی هستند که فکر می کنم
ضرورت اصلاحات امروز به مراتب بيشتر از گذشته در جامعه وجود دارد.
وی با تاکيد مجدد بر توقف اصلاحات، در تشريح علل
اين مساله، اظهار داشت: علت اول توقف اصلاحات، مخالفت جدی و اساسی محافظه کاران با
جريان اصلاحات بود. دليل مخالفت نيز روشن است زيرا ظرف بيش از ۲ دههی گذشته،
جريانات سياسی مهمی در کشور توانستهاند از قدرت اقتصادی، سياسی و اجتماعی زيادی
برخوردار شوند که هرگونه اصلاحات باعث میشود منافع آنها به خطر بيافتد. بنابراين
طبيعی است گروههای سياسی که ظرف ۲ دههی گذشته قدرت زيادی پيدا کرده اند، با
هرگونه اصلاحات اقتصادی مخالف باشند؛ زيرا از مواهبی که اقتصادی دولتی برای آنها
فراهم آورده، محروم میشوند. بنابراين يکی از دلايل عمدهای که باعث شد جريان
اصلاحات نتواند به جلو برود، مخالفت جدی، سازمان يافته و عميق محافظه کاران و
مجموعهی کسانی که اصلاحات، منافع آنها را به خطر میانداخت، بود.
استاد دانشگاه تهران، علت دوم توقف اصلاحات را
وجود ضعف در درون جبههی اصلاح طلبان برشمرد و خاطر نشان کرد: اصلاح طلبان يا دوم
خردادیها، از همان ابتدا فاقد يک رهبری منسجم، منضبط، سازمان يافته و طرح و
برنامه، راهکار و دستورالعملی برای پيشبرد اصلاحات بودند. و متاسفانه تنها هنر
جريان دوم خرداد و اصلاح طلب اين بود که تلاش میکرد بار ضعفها، مشکلات و
بیکفايتیهای خود را به گردن جريان محافظهکار بياندازد، در حالی که اين بخشی از
واقعيت و نه تمام واقعيت است .
وی تاکيد کرد: اذعان دارم که محافظه کاران برای
اينکه منافعاشان به خطر نيافتد، با اصلاحات به شدت مخالفت کردند، اما از اين نکته
نيز نبايد غافل شد که متاسفانه خود اصلاح طلبان و دوم خردادیها نيز مشکلات، مسايل
و ضعفهای عميقی را در درون خود دارند، داشتهاند و خواهند داشت و اگر فکری نکنند
و صرف اينکه گناه را به گردن محافظه کاران بياندازند، مشکلی حل نخواهد شد .
به اعتقاد زيبا کلام ، قبل از آقای خاتمی، يعنی
بعد از جنگ و نخستين دور رياست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی، مطالعات و تصميمات
استراتژيکی برای نجات کشور از وضع رکود اقتصادی وحشتناک آن دوران گرفته شد که به
دليل مخالفت کسانی که در دولتی ماندن اقتصاد ذينفع بودند، عملا اين اصلاحات
اقتصادی پيش نرفت.
وی تصريح کرد: معتقدم جريان دوم خرداد نيز
میبايستی از شروع کار دست به يک مطالعهی جدی و همه جانبه میزد که مشکلات و
مسايل ما چيست؟ اين مشکلات را تقسيم بندی و فصل بندی میکردند که در حوزهی اقتصاد
چه بايد انجام دهيم، يا کدام بخش از برنامههای آقای هاشمی رفسنجانی درست بود و
کدام بخش از برنامههای ايشان غلط بود؟ چه تجربياتی از ۸ سال مديريت آقای هاشمی
رفسنجانی و تيم کارگزاران به دست آورديم؟ نقاط ضعف و قوت آنها چه بود و چگونه
میتوان اين تجربيات و دستاوردها را بهبود بخشيد؟ کدام کارهای ايشان را میبايستی
تکرار کرد و کدام را نبايد تکرار کرد؟ اما متاسفانه نه تنها چنين مطالعهای به هيچ
وجه از سوی اصلاح طلبان و دوم خردادیها صورت نگرفت بلکه متاسفانه برخی از جريانات
غيرمسوول و به گمان من فرصت طلب دوم خردادی، سعی کردند با به راه انداختن يک نوع
فرهنگ و فضای جوسالارانه و غوغاسالارانه، روی تخت موج احساسات عمومی قرار بگيرند و
هر آنچه را که در گذشته و تا قبل از دوم خرداد ۷۶ صورت گرفته بود، زير سوال ببرند
و تخطئه نمايند و اساسا اين فکر را به وجود آورند که ما چندان نيازی به
برنامههای کلان اقتصادی که آقای هاشمی رفسنجانی به دنبال آن بودند، نداريم و مشکل
ما، مشکل آزادی مطبوعات و به طور کلی آزادی و صرفا بحث اصلاحات سياسی است .
اين استاد دانشگاه تهران ابزار عقيده کرد : به نظر
من اصلاح طلبان از دو نظر به خطا رفتند. يکی اينکه اگر دوم خرداد بوجود آمد، بخشی
از آن به دليل تحولاتی بود که در ۸ سال قبل از آن صورت گرفته بودند زيرا دوم خرداد
چيزی نبود که صرفا از روی هوا به وجود بيايد. نکتهی دوم اينکه جريان اصلاح طلب در
مجموع از پرداختن به مشکلات و مسايل زيربنايی اقتصادی کوتاهی کرد و چندان به سمت و
سوی آن نرفت و در عوض توجه زيادی معطوف به جريانات اصلاحات و توسعه سياسی کرد.
وی با تاکيد بر اين مطلب که ضمن اينکه توسعه سياسی
و آزادی مهم است ، اما در عين حال اقتصاد و سير کردن شکم انسانها نيز به همان
ميزان اهميت دارد، اظهار داشت: متاسفانه جريان دوم خرداد نه تنها دست به يک
مطالعهی عميق، همه جانبه و بدور از حب و بغضهای سياسی دربارهی گذشته نزد، بلکه
با يک حالت بغض و کينه و سرمست از بادهی پيروزی که در نتيجهی دوم خرداد به دست
آمده بود، يورش و حملهی سهمگينی را نسبت به ديگر جريانات سياسی آغاز کردند که اين
اشتباه بود. يعنی به جای اينکه اصلاح طلبان مدام پيروزی خود را به رخ بکشند و به
گونهای با طرف مقابل صحبت کنند که مردم ديگر شما را نمیخواهند و مردم ما را
میخواهند، جا داشت بهتر با طرف مقابل رفتار میکردند و دوم خرداد را از حالت غالب
و مغلوب، شکست و پيروز به در میآوردند.
وی با تاکيد بر اين مطلب که بهتر بود اصلاح طلبان،
دوم خرداد را اينگونه مطرح میکردند که کشور دارای مشکلات عميق است و بياييم همه
دست به دست هم بدهيم و کشور را از اين مشکلات و معضلات عميق اقتصادی، سياسی و
اجتماعی، رهايی بخشيم، خاطرنشان کرد: اين متاسفانه استراتژی بود که جريانهای
راديکال دوم خرداد به سمت و سوی آن نرفتند. اين جريانات که بعضا رهبری دوم خرداد
را نيز در دست داشتند و يا نفوذ زيادی در رهبری دوم خرداد داشتند، متاسفانه جريان
دوم خرداد و اصلاح طلبی را به يک رويارويی و انتقام گيری سياسی و تلافی کردن
مشکلات و معضلاتی که تا قبل از دوم خرداد ۷۶ به آن دچار شده بودند، بدل کردند.
زيباکلام ادامه داد: به زبان سادهتر، بخشی از
جريان اصلاح طلب و دوم خرداد به جای آنکه از اصلاحات و دوم خرداد برای پيشبرد
سازندگی و وحدت ملی استفاده کند، از آن برای تصفيه حسابهای سياسی گذشته و انتقام
گيری بهره برد. از اينجا بود که به اعتقاد من حتی آن بخش از محافظه کاران که معتدل
و ميانه رو هستند و خواهان اصلاحات بودند، به جای آنکه از اصلاحات طرفداری کنند،
درصدد برآمدند فرش را از زير پای دوم خردادیها و اصلاح طلبان خارج کنند و
بدبختانه نتيجهی آن ضرری بود که در اين ميان ملت ، ايران و نظام کرد و به جای
اينکه اين ۶ سال را، ۶ سالی ببينيم که گوشهای از مشکلات و مسايل جامعه حل شده، نه
تنها اين اتفاق نيافتاد، بلکه اين ۶ سال ، ۶ سالی بود که بدبختانه در جا زديم و
حتی نتوانستيم کوچکترين گامهايی را در زمينهی اقتصاد برداريم.
وی، روزمرگی را بهترين تعريف برای ۲ سال
باقيماندهی وقت جريان دوم خرداد و اصلاحات خواند و گفت: تصور نمیکنم در ۲ سال
باقيمانده ديگر آبی از اصلاح طلبان جمع شود. اصلاح طلبان و دوم خردادیها يک فرصت
طلايی را از دست دادند و فکر نمیکنم مجلس ششم ظرف يک سالی که از عمرش باقی مانده
و يا قوهی مجريه که در راس آن آقای خاتمی قرار دارد، بتوانند گامهای چندانی
بردارند و تنها کار آنها ظرف ۲ سال آينده عملا روزمرگی خواهد بود و صرفا تلاش
خواهند کرد مشکلات و مسايلی که جناح راست برای آنها به وجود میآورد، از
سربگذرانند.
استاد دانشکدهی حقوق و علوم سياسی دانشگاه تهران،
بيشترين دستاورد خاتمی و جريان دوم خرداد را در حوزهی سياسی دانست و تصريح کرد:
آزادی که اکنون در مطبوعات وجود دارد و آزادی سياسی که در سطح کل جامعه وجود دارد،
با قبل از دوم خرداد قابل مقايسه نيست . هم اينکه انسانهايی به عنوان روشنفکر، به
عنوان دگرانديش از کوچه و خيابان ربوده نمیشوند و جنازهاشان در گونی در
بيابانهای اطراف تهران پيدا نمیشود و صرفا به دادگاه و اوين احضار و محاکمه میشوند،
وکلای خود را میبينند و خانوادههايشان با آنها در تماس هستند، دستاوردهای کمی
نبوده و نسل جوان بايد متوجه باشد که تا قبل از دوم خرداد چه شرايطی در کشور بود و
امروز چه شرايطی در کشور حاکم است.
به اعتقاد وی، اولين اقدام رييس جمهور آينده يا
نيروی جديد اصلاح طلب بايد ارزيابی ۱۶ سال گذشته باشد. رييس جمهور آينده يا نيروی
جديد اصلاح طلب بايد از آنچه دوم خردادیها و اصلاح طلبان در دورهی هاشمی
رفسنجانی و تجربهی پيشين نکردند و بايستی انجام میدادند، ارزيابی به عمل آورد.
بايد ارزيابی کنند آقای هاشمی رفسنجانی چه کرده است، کدام درست و کدام خطا بود،
نقاط قوت و ضعف او کجا بوده است. همچنين در اين ۸ سالی که جريان موسوم به دوم
خرداد و اصلاح طلب بر سر کار بودند، چه نقاط قوت و ضعفی داشتند، کجا به خطا رفتند
و کجا درست حرکت کردند.
زيباکلام، يکی از مشکلات اساسی کشور را عدم استفاده
از تجربيات دانشگاه و ديگران دانست و مدعی شد: دولتی که در سال ۶۸ قوهی مجريه را
به دست گرفت، چندان کاری نداشت که از متخصصين و از تجربيات ديگران استفاده نمايد.
همچنين اصلاح طلبان نيز که در سال ۷۶ قدرت را به دست گرفتند، کاری نداشتند که از
تجربيات ديگران و دانشگاهيان و افراد مستقل استفاده کنند. صرفا به ديگران گفتند
شما برويد کنار، ما میدانيم چه کار کنيم، در حالی که اين نوع نگاه، نقطهی شروع
شکست است. زيرا هيچکس و هيچ جريان سياسی عقل کل نيست.
وی در پايان سخنانش با تاکيد بر اينکه مشکل اساسی
در جامعهی ما اين است که افرادی که قدرت سياسی پيدا میکنند بدبختانه خود را عقل
کل و بینياز از رهنمودها و تجربيات و دانش ديگران میدانند، خاطرنشان کرد:
بزرگترين درسی که بايد از ۱۶ سال گذشته بگيريم اين است که چيزی به اسم عقل کل وجود
ندارد و اتفاقا عقل کلها بيش از ديگران در معرض خطا و اشتباه هستند.
|