شنبه ۳۰ آذر ۱۳۸۱- ۲۱ دسامبر ۲۰۰۲

گفتگو با حميد نعيمی

در باره

جنبش دانشجوئی در سال های ۴۴ تا ۵۱

 

- شما يکی از فعالان جنبش دانشجويی در فاصله ۴۴ تا ۵۱ بوده ايد. ميخواستم درباره فضای عمومی دانشگاه در آندوره برايمان صحبت کنيد.

- سال ۴۵-۴۴ وارد دانشکده فنی شدم و در سال ۵۱ فارغ التحصيل شدم. در اين دوره جنبش دانشجويی فراز و نشيب های زيادی داشت. تحت تاثير حوادث و جريانات فکری سياسی گوناگون بود. بخصوص بعد از سال ۴۹ که جنبش فدايی شکل گرفت. سالی که وارد دانشگاه شدم (۱۴۴۴) جو خفقان ناشی از سرکوب اپوزيسيون سياسی (جبهه ملی و نيروهای مذهبی) همچنان ادامه داشت. در حقيقت جنبش دانشجويی يکی از پايگاه های مهم فعاليت اپوزسيون بود و بدنبال سرکوب اين پوزسيون در اوايل دهه ۴۰ جنبش دانشجويی هم سرکوب شده بود و خيلی از دانشجويان توقيف شده و يا به سربازی فرستاده يا اخراج شده بودند.در نتيجه جنبش دانشجويی در حالتی کاملا غير فعال قرار داشت و رژيم در اين سالها (سال تحصيلی ۱۳۴۴ تا اواسط سال ۴۶) سياست سرکوب عريان را در محيط های دانشجويی دنبال می کرد بدين معنا که محلهايی در دانشکده های مختلف از جمله دانشکده فنی وجود داشت که مامورين انتظامی با لباسهای خاص در آن حضور داشتند. سيستم آنان ايجاد ترس و وحشت در دانشجويان بود. خيلی علنی و عريان در زندگی روزمره دانشجويی دخالت می کردند و بدين ترتيب امکان هيچگونه تجمع دانشجوی نبود. مثلا حتی بزرگداشت ۱۶ آذر در دانشکده فنی فراتر از تعطيلی کلاسها نمی رفت. فقط در سالهای بعد با برچيده شدن و انحلال اين نهاد انتظامی بود که دانشجويان توانستند گراميداشت اين روز را بنحو بهتری برگزار کنند. بدين معنا که با نواخته شدن زنگ ساعت ۸ دانشجويان از رفتن به کلاسهای درس خودداری می کردند و بعد از يک دقيقه سکوت در محوطه دانشکده فنی، پراکنده می شدند.

 

- جو اعتراضی در محيط های دانشجويی در اين سالها چگونه بود؟

-: تا آنجائيکه من يادم ميايد اعتراض و حرکت جدی دانشجويی وجود نداشت. برای اينکه تصوير بهتری از جو و روحيه دانشجويان در آن سالها داشته باشيد بدو مورد ازسرگرمی آنان اشاره می کنم.

مورد اول دانشجويان در زنگهای تفريح در خيابان جلو دانشکده فنی جمع می شدند و در بسياری از مواقع مزاحم عبور دختران دانشجوی دانشکده های ديگر از اين خيابان می گشتند و اين سرگرمی تا سالها بعد که اين جو شکسته شد، بصورت عادی درآمده بود. در بعضی از مواقع که سر و صداها و سوت زدن دانشجويان بالا می گرفت «مامورين انتظامی» ميامدند ببينند که چه خبر است و دانشجويان که دل خوشی از آنان نداشتند شروع به هو کردن می کردند که منظورشان همين مامورين انتظامی بود و آنان که موقعيت را نامناسب می ديدند ناپديد ميشدند. مورد ديگر مسابقات ورزشی بود که دانشجويان با اشتياق و شوق فراوان در آن شرکت ميکردند. حضور شخصی که در حقيقت يکی از کتابداران دانشکده فنی و در آن سالها چهره ای شناخته شده برای دانشجويان بود، بر داغی جو می افزود. کارها و ادا و اطوارش شبيه «محمد بوقی» در مسابقات فوتبال در استاديوم امجديه بود. اين را گفتم تا شما بيشتر به جو و روحيه دانشجويان در اين مسابقات پی ببريد. شعارهای تشويقی که داده ميشد بسيار مبتذل و به دور از از مقام دانشجويی بود.ا احساسم اين است که رژيم از جو بوجود آمده راضی بود.

 

- چرا رژيم از اين جو راضی بود. اساسا سياست رژيم در محيط های دانشجوی چگونه بود.

- بحث در اطراف آن چار چوب وسيع تری را مي طلبد که فراتر از جنبش دانشجويی ميرود. به اختصار خطوط بسيار کلی آنرا چنين می بينيم.

می دانيد که در اوايل دهه ۴۰ رژيم توانست با سرکوب جبهه ملی و نيروهای مذهبی و حل تضادهای درون حاکميت از يکطرف و اتکاء به يک سری رفرم های اقتصادی و اجتماعی از طرف ديگر از بحران سياسی اجتماعی (اواخر دهه ۳۰ و اوايل دهه ۴۰) خارج گردد، و همروند با آن قدرت سياسی سمت تمرکزی بی سابقه همراه با تغيراتی در ساخت و بافت سنتی آن به پيش می رفت که مشخصه اساسی آن ديکتاتوری فردی شاه و عدم پذيرش هيچگونه اپوزسيون سياسی حتی در اشکال ساختگی آن، مانند احزاب «ايران نوين» و «مردم» بود. به موازات اين تحولات ما شاهد شکل گيری «انقلاب سفيد» نيز می باشيم .اين ايدئولوژی که به مشروعيت بخشيدن به نظام سياسی اجتماعی بعد از رفرم توجه داشت بنيانش بر نفی مفهوم شهروندی بمعنای واقعی آن بود. جايگزينی مفهوم شهروندی يعنی دخالت آزاد و فعال فرد در سرنوشت سياسی و اجتماعی اش که ماهيتش در نفی و بی اعتنائی بر ارزش های سياسی و اجتماعی می باشد در مرکز تلاش های ايدئولوژيکی و فکری رژيم بود.

مضمون تمامی سياست های رژيم در اين سالها در محيط های دانشجويی با توجه به آنچه که گفتم بدوز نگهداشتن دانشجويان از مسائل سياسی است و بموازات آن اشاعه فرهنگی است که به روحيه لاقيدی و بی تفاوتی به ارزشهای سياسی اجتماعی کمک نمايد. فکر می کنم جواب سوال شما را تا حدودی داده باشم.

 

- آيا در اين مقطع تشکل و نهاد صنفی در دانشکده وجود داشت؟

- دو نهاد دانشجويی در آن مقطع زمانی وجود داشتند که تماسشان، دانشجويان بسيار محدود و تقريبا با آنان بيگانه بودند. اين دو يکی کوهنوردی و ديگری فروشگاه تعاونی بود. اگر اشتباه نکنم فعاليت کوهنوردی به نحو بسيار محدود و پوشيده از چشم اکثر دانشجويان وجود داشت و اطاقک کوچکی نيز در جوار اطاق مامورين انتظامی در اختيار داشت. البته کافه تريا و رستوران هم وجود داشت که فکر می کنم که دانشجويان در اداره اش دخالت داشتند.

اين جو تا جائيکه به خاطر دارم در دانشکده فنی ادامه داشت تا اين که با اعتصاب شهريه در بهار سال ۴۶ شکسته می شود. و دانشجويان حال و هوای ديگری پيدا می کنند.

 

- ماجرای اعتصاب شهريه چه بود؟

- جنبش جديد دانشجويی با اعتصاب در زمينه شهريه شروع می شود. فکر می کنم در بهار ۴۶ طرحی از طرف مقامات دانشگاه تهران تصويب شد که بر طبق آن دانشجويان ميبايد ۱۵۰۰ تومان هر ساله بابت شهريه بپردازند.

اين طرح با اعتراض دانشجويان مواجه شد و اين اعتراض روز به روز وسيعتر گشت و چند ماه به طول کشيد. دانشجويان از رفتن به کلاسهای درس خودداری و حتی بخش قابل توجهی از آنها از گذراندن امتحانات ترم دوم سال تحصيلی امتناع ميکردند. و تعداد بسياری از آنان به نحوی فعال در تجمعات و تظاهرات که در محوطه دانشگاه تهران صورت می گرفت، شرکت داشتند.

 

- چگونه اين تظاهرات انجام می گرفت و سرانجام آن چه شد؟

-  تا آنجائی که به ياد دارم تجمع اوليه معمولا در مقابل دانشکده فنی يا حقوق صورت می گرفت البته با تعدادی که بتوان حرکت کرده و جو را تحت تاثير قرار داد و بعد از حرکت و در مسير خود به دانشکده های مختلف می رفتيم و با استقبال آنان مواجه می شديم. علت اين استقبال وسيع عدم توانايی پرداخت شهريه برای دانشجويان بود. در نهايت سعی می کرديم که به پشت ميله های دانشکاه رفته و با شعارهای خود توجه افکار عمومی را بخود جلب نماييم. يکبار می خواستيم که شب را در محوطه دانشگاه بصورت تحصن بگذرانيم که پليس در حدود نيمه های شب وارد دانشگاه گرديد و ما را وادار به ترک آن محوطه کرد. در اواخر با طولانی شدن و فرا رسيدن فصل امتحابات بخش قابل توجهی از دانشجويان که خسته شده بودند، قصد شرکت در امتحانات را داشتند که با مخالفت ديگر دانشجويان مواجه می شدند. که گاه به بر هم خوردن امتحانات منجر می گرديد. فکر می کنم که در يکی از همين درگيری ها در دانشکده حقوق بود که چند نفر از دانشجويان فنی که توانسته بودند وارد اين دانشکده شوند بازداشت شده و همراه با چهار تن ديگر از دانشجويان دانشکده های ديگر بعدا به سربازی فرستاده شدند. آزادی اين دانشجويان به يکی از مطالبات دانشجويان در آمد که باعث طولانی تر شدن اعتصابات دانشجويان گرديد. مثلا در دانشکده فنی تا اوايل سال تحصيلی ۴۷ ۴۶ ادامه يافت.

طولانی شدن پيش از اندازه اعتصابات و بالاخص عدم شرکت نامحدود در امتحانات و نذاشتن هيچگونه چشم انداز روشن برای پايان دادن به آن از يکطرف و عقب نشينی نسبی مقامات دانشگاه با پذيرش طرح «وام شرافتی» بدون هيچگونه قيد وشرطی برای دانشجويان از طرف ديگر، باعث شکسته شدن اين اعتصابات چند ماهه گرديد.

اکثريت قريب به اتفاق دانشجويان برای اولين بار بود که در يک مبارزه اجتماعی و صنفی شرکت می کردند. به همين علت برخورد ما با مسائل و مخصوصا آزادی دانشجويان بازداشت شده بسيار عاطفی و احساسی بود. هنوز مفهوم سازش عقب نشينی و مذاکره را در مبارزات اجتماعی درک نمی کرديم. کوچک ترين درکی از مساله تناسب قوا و در نظر گرفتن آنها در طرح مطالبات و تاکتيک هايمان نداشتيم. يکی از دستاوردهای مهم اين حرکت برای ما و بالاخره شخص بنده، آشنا شدن با اين مفاهيم مبارزاتی و بکارگيری آن در مبارزات بعدی مان بود.

روی هم رفته اين اعتصابات و اعتراضات دانشجويی با پيروزی نسبی دانشجويان خاتمه يافت و جنبش دانشجويی درس های بسيار از آن گرفت. و پرداخت شهريه بصورت « وام شرافتی» بدون هيچ قيد و شرطی درآمد.

 

-  اين حرکت چقدر خود بخودی و تا چه اندازه سازماندهی شده بود؟

- حرکتی کاملا خود بخودی بود و مشخصات حرکتی خودجوش را داشت بدين معنا که بدون هيچ برنامه و طرح پيش بينی شده ای و فقط با افزايش شهريه از طرف مقامات دانشگاهی بطور غير منتظره و ناگهانی بوجود آمد.

 

- ولی در صحبت هايتان از دانشجويان و محافل فعال ياد می کنيد که دانشجويان را دعوت به تظاهرات می کردند؟

- بله چون اين حرکت اعتراضی طولانی شده باعث تشکيل محافل دانشجويی گرديد. که اين محافل به نوبه خود سعی در تاثير گذاری و ارگانيزه کردن آن داشتند. مثلا خود من برای اولين بار با دانشجويانی از کلاس خودم با گرايشاتی مارکسيستی آشنا شدم که آن ها را تا آن زمان نمی شناختم. جو گذشته شکسته شده بود. ترس و محافظه کاری تا حدود زيادی ريخته شده بود و با توجه به خصلت روشنفکری قشر دانشجو اين صحبتها و بحث ها مرتبا به زمينه های اجتماعی و سياسی کشيده می شد و منجر به تشکيل محافل سياسی دانشجويی می گرديد، کانون دانشجويان که تقريبا در مقابل درب جنوبی دانشگاه قرار داشت و کافه های اطراف دانشگاه به محافل و پاتوق های دانشجويان فعال تبديل شده بود. در حقيقت اعتصاب شهريه منجر به تشکيل محافل دانشجويی متعددی گرديد که تاثيرات زيادی بر آن و بطور کلی بر جنبش دانشجويی در سال های بعد داشت.

 

- شما مطرح کرديد که جنبش جديد دانشجويی با اعتصاب شهريه شروع شد. اگر می توانيد مضمون اين جنبش جديد را بطور مشخص تر و ملموس تری بيان کنيد؟

- به نظر من جنبش دانشجويی در اين سالها تحت تاثير شرايط اجتماعی سياسی بعد از رفرم است که در پاسخ به يکی از سؤالات قبلی شما سعی کردم خطوط کلی آنرا ترسيم نمايم. تکرار آن را در اين جا بيهوده می دانم. به همين علت فکر می کنم جنبش دانشجويی چه به لحاظ فرم و چه به لحاظ مضمون تفاوتی کيفی با دوران قبل از خود دارد.

برای اينکه به طور مشخص تر و ملموس تری آنرا ببينيد به محافل و گروه های دانشجويی آن زمان نگاه کنيد.

به جرات می توانم بگويم هيچيک از اين محافل تا آن جائی که به ياد دارم که اکثرا آنها در همين حرکات اعتراضی دانشجويی نظير اعتصاب شهريه تشکيل گرديده بودند، متاثر از ايدئولوژی های گذشته خواه در فرم ملی، مذهبی يا چپ سنتی (حزب توده) نبودند و با سنت های مبارزاتی آنان و رفتار و نقش های سياسی اجتماعی اشان بيگانه بوده و تئوری و پراتيک آنها را رد مي کردند. عموما تحت تاثير ادبيات انقلابی مارکسيستی قرار داشتند. ومساله به کارگيری قهر در مبارزات سياسی اشان روز به روز جای بيشتری را می گرفت و به شيوه های مسالمت آميز، علنی و قانونی هر روز از روز گذشته بدبين تر و بی اعتمادتر می گرديدند. نوعی روحيه عصيانگری، نافرمانی و پرخاشگری به ارزش های اجتماعی مسلط در رفتار روزمره شان ديده می شد.

اکر به جنبش دانشجويی در اين سال ها توجه کنيد هيچ حرکت سياسی وسيعی که قابل مقايسه با اعتصاب شهريه در دانشگاه تهران باشد، به چشم نمی خورد. اين مقايسه وقتی معنای بيشتری پيدا می کند که به جنبش دانشجويی در سال های (۴۲- ۳۹) نگاه کنيد.

مثال های بسياری را می توان در رابطه با سؤال شما ذکر کرد و من فکر می کنم از خلال حوادث و دقايقی که جنبش دانشجويی در اين سالها (۵۱ -۴۵) پشت سر می گذارد و بحث هايی که در حول وحوش آن مابين فعالين دانشجويی صورت می گيرد به نحو مشخص تری می توانم به سؤال شما جواب دهم.

 

- خوب اين بحث ها چه بود؟

- بايد بگويم اولا اين بحث ها تا آن جائی که اطلاعات شخصی ام اجازه می دهند، بسيار پراکنده و بطور شفاهی صورت می گرفت و ثانيا شخصا ارتباط نزديکی در اين سالها با فعالين دانشکده های ديگر نداشتم، بنابراين آنچه را که می گويم بيشتر راجع به بحث هايی است که مابين فعالين دانشکده فنی جريان داشت. البته فکر می کنم که آنرا به طريقی می توان عموميت داد.

اگر بخواهبم بطور خلاصه و فشرده مضمون اين بحث ها را در رابطه با جنبش دانشجويی بيان کنم. بايد بگويم دو ديدگاه نسبت به حرکات و جنبش دانشجويی وجود داست.

ديدگاه اول يا تانداس اول: از طرف بخشی از فعالين دانشکده فنی مطرح می گردد [بعدها در جريان بازداشت يکی از آنها (فرخ نگهدار) معلوم شد که با گروه جزنی ظريفی در ارتباط بود و مسئوليت ايجاد هسته ای سياسی صنفی را در دانشکده فنی به عهده داشته است.]

اساس اين تانداس بر اين ايده مبتنی بود که جنبش دانشجويی اگر بخواهد اقشار وسيع دانشجويی را جذب و با آنها در تماس باشد بايد شکل علنی و قانونی بگيرد. ومسائل و فعاليت های سياسی ای که از طرف محافل و نيروهای سياسی دانشجويی دنبال می شود را نبايد با حرکات عمومی و صنفی دانشجويی قاطی کرد. زيرا اين دو حوزه فعاليت هر يک از قانونمندی های خاص خود تبعيت می کند. بنابراين بايستی آنها را تلفيق کرد و از هر گونه تداخل آنها پرهيز نمود.

ديدگاه يا تاندانس دو: اصولا اين ديدگاه منسجم و فرموله شده به مانند ديدگاه اول ( البته تا آن جائی که من از اين بحث ها اطلاع دارم.) نبود. مطرح کنندگان آن فاقد تجربه سياسی بودند و نظرات و موضع گيری شان بيشتر احساسی عاطفی بود. برای آن که استنباطی روشن از پرنسيب ها و ديدگاه آنان داشته باشيم بايد بيشتر پراتيک مبارزاتی اشان را مورد توجه قرار دهيم. بالاخص در جريان بزرگداشت زنده ياد تختی و در عکس العمل آنها به موج بازداشتهای بعد از اين مراسم، اگر بخواهم استنباط خود را از ايده اساسی ای که اين ديدگاه، در رابطه با جنبش دانشجويی، داشت بطور فشرده و فرموله شده ای بيان نمايم. بايد بگويم اصولا در اين تانداس فعاليت صنفی دانشجويان که بر اساس مطالبات روزمره آنان شکل ميگرفت، جايی نداشت. با کارآيی و نقش فرم های علنی و قانونی که برای تماس هر چه وسيع تر با توده های دانشجويی و استمرار بخشيدن به اين رابطه لازم و اجتناب ناپذير می نمود، کاملا بيگانه بودند. تنها چيزی که آنان را ارضاء می کرد فعاليت های سياسی و رنگ و بوی سياسی دادن به اعتراضات و تجمعات دانشجويی بود.

اين دو ديدگاه ( تاندانس) کاملا مخالف يکديگر و متضاد در تمامی حوادث و وقايع دانشجويی خود را نشان می دهند. مثلا در دانشکده فنی پس از اعتصاب شهريه و هنگامی که رژيم در اوايل سال تحصيلی (۴۷- ۴۶) تصميم به برچيدن و انحلال « گارد انتظامی» گرفت. فعالين دانشکده فنی اطاق « مامورين انتظامی» را به محض تخليه آن تصاحب کردند و آنرا به اطاق کوهنوردی تبديل نمودند. البته مقامات دانشکده ابتداء آنرا نپذيرفتند ولی موقعی که با مقاومت دانشجويان در پس دادن اطاق مواجه شدند و پس از يک رشته مذاکرات و سازش مابين دانشجويان و مقامات مسئول دانشکده صورت گرفت. بدين معنا که اين اطاق بمثابه اطاق کوهنوردی از طرف مقامات مسئول دانشکده به رسميت شناخته شد و دانشجويان نيز پذيرفتند که مسئول ورزشی دانشکده نيز کليد اطاق را داشته باشد تا به آن محل بتواند رفت و آمد کند. يا به بيان ديگر فعاليت های کوهنوردی بطور ضمنی زير کنترل او باشد. فکر می کنم تعدادی از بچه ها نيز شروع به همکاری و مشارکت در امور فروشگاه تعاونی کردند.

کلا همانطور که گفتم جو خفقان بعد از اعتصاب شهريه تا حدود زيادی شکسته شده بود و برچيدن اطاق « مامورين انتظامات» و تصاحب سريع آن توسط دانشجويان به لحاظ روانی تاثير مثبتی بر روحيه آنان گذاشته بود و بچه ها از اين جو حداکثر استفاده را کردند و به فعاليت های صنفی و دانشجويی که تا آن زمان کاملا راکد بود جان تازه ای دادند. و در آن ميان اطاق کوهنوردی بسيار فعال شد و به پاتوقی پر جنب و جوش تبديل گرديد.

از اينگونه فعاليت های صنفی تا آن جائی که اطلاعاتم اجازه می دهد در دانشکده های ديگر دانشگاه تهران کمتر بوجود می آمد و تلاش ها (در اين مقطع زمانی) در اين زمينه بسيار محدود بود.

من اين توجه و عدم توجه به برپايی نهادها و فعاليت های صنفی را نتيجه مستقيم اين ديدگاه ها در رابطه با جنبش دانشجويی و فعاليت های علنی صنفی می دانم. اين جو فعال تا اواخر سال ۴۶ و بزرگداشت تختی در محيط های دانشجويی وجود داشت و هر روز دانشجويان بيشتری را به خود جلب می کرد.

 

- جريان شرکت دانشجويان در مراسم ۷ تختی چگونه و با چه انگيزه ای صورت گرفت و نقش آنان در اين مراسم چقدر بود؟

- تختی با آن محبوبيتی که داشت مرگش هم چون شوک محکمی بود که به مردم کوچه و بازار وارد آمد. رژيم از طريق وسائل ارتباط جمعی علت مرگ را خودکشی اعلام کرد. که مردم از همان ابتدا آنرا باور نکردند. در عين حال تختی به علت موضع گيری های سياسی اش به عنوان چهره ای ملی و ضد رژيم شناخته می شد و در بين روشنفکران و دانشجويان نيز از محبوبيتی خاص برخوردار بود. به همين خاطر هنگامی که از طرف فعالين دانشجويی دعوت به شرکت در مراسم تختی به عمل آمد، با استقبال گرم و وسيع جامعه دانشجويی و مردم مواجه شد. دانشجويان طی اعلاميه ای از مردم دعوت کردند که در مراسم ۷ تختی شرکت کنند. مضمون اعلاميه کاملا" غير سياسی بود. ما اين اعلاميه ها را در سطح شهر به شکل نسبتا" وسيعی پخش کرديم. پليس و ساواک از پخش اين اعلاميه ها جلوگيری نکردند. زيرا از يک طرف از ميزان محبوبيت تختی در بين مردم مطلع بودند و در ثانی اعلاميه دانشجويان کاملا" غير سياسی بود.

روز مراسم هنگامی که به يکی از مکان های تجمع و حرکت به سوی اين بابوبه رسيديم، تعداد مردم چنان زياد بود که در ميان سيل جمعيت به راه افتاده بسياری از ما همديگر را گم کرديم. اين راهپيمايی سريعا" به تظاهراتی بر عليه رژيم تبديل گشت. مردم با دادن شعار « تختی نکشت خود را، او را شهيد کردند». ناباوری خود را به خودکشی تختی اعلام داشته و رژيم را متهم به کشتن او می کردند. اين که نقش دانشجويان در مراسم و جهت و سوئی که اين مراسم به خود گرفت در چه حدی بود. چيزی دقيق نمی توانم بگويم. ولی احساسم اين است که نقش مهمی را بازی کردند.

بعد از اين مراسم تا آن جائی که يادم می آيد بخشی از دانشجويان بازداشت و بعدا" به سربازی فرستاده شدند. البته بعد از اين دستگيری ها اعتراضات و اعتصاباتی از طرف دانشجويان دانشکده های مختلف انجام گرفت که تا مدتی نسبتا" طولانی ادامه يافت. ولی چون از برنامه و هدف روشن و مشخصی برخوردار نبودند، همگی آنها با شکست مواجه شدند و باعث دستگيری تعداد بيشتری از دانشجويان گرديد، و بدين ترتيب جنبش دانشجويی با از دست دادن تعداد زيادی از فعالين خود از دامنه فعاليت هايش به نحو چشمگيری کاسته شد.

اين وضعيت تا سال ۴۸ که تغيراتی در سياست رزيم در کادر اداری دانشگاه و دانشجويی اش به وجود آمد، همچنان ادامه دارد.

 

- شما مطرح کرديد که ساواک مانعی برای پخش اعلاميه ای که در آن دعوت به برگزاری مراسم شده بود، ايجاد نکرد. پس چطور شد که دانشجويان بازداشت شدند؟

- يکی از علل آن به احتمال قريب به يقين به چپ روی دانشجويان برمی گردد. مثلا" در اين بابويه زمانی که مراسم رو به پايان بود تعدادی از دانشجويان با يک بلندگوی دستی با شور و حرارت خاصی شعار « درود بر مصدق، سلام بر ارانی» و شعارهای مشابه آن را می دادند و مردم نيز با نگاه هايی ناشی از بی اعتمادی از کنار آن ها می گذشتند.

به احتمال قوی بسياری از آنها بايد در عين اين حرکت و حرکات مشابه آن از طرف ساواک شناسايی و بعدا" دستگير شده باشند.

ولی نکته جالب به نظر من، بر ملا شدن و قابل روئت بودن تاندانس های سياسی و فکری آنها، از طريق اين حرکت، در رابطه با جنبش دانشجويی است.

از طريق اين صحنه شما به خوبی می توانيد ببينيد که آنها تا چه حد از خواست و اهداف مردم و نيروهای سياسی شرکت کننده در اين مراسم به دور و بيگانه بودند. و آنقدر که به مطرح کردن ذهنيات و تمايلات سياسی و ايدئولوژيکی خود توجه و علاقه نشان می دادند به تاثير و نتايج آن بر جمعيت شرکت کننده و رابطه شان با آنها توجه نداشتند.اصولا" اين رابطه هيچگاه نقشی مؤثر در اتخاذ تاکتيکها و پراتيک مبارزاتی اشان بازی نمی کرد. به همين علت بود که در اکثر مواقع ناخودآگاهانه به شيوه های تحميل گرايانه و ارادگرايانه ای متوسل می شدند که به نتايجی منفی برای جنبش دانشجويی منجر می شد.

 

-  اين سياست های جديد که شما از آنها به نام «رفرم» در سياست دانشگاهی رژيم ياد می کنيد چه بود و بر جنبش دانشجويی چه تاثيری گذاشت؟

- در سال ۴۸ ما شاهد تغييرات نسبتا" چشمگيری در سياست دانشگاهی رژيم بوديم. رژيم با انتخاب پرفسور رضا، که در محافل دانشگاهی و دانشجويی به مثابه چهره ای علمی شناخته می شد، در پست رياست دانشگاه تهران و تغييرات نسبتا وسيعی در سطح کادرها و مسئولين دانشکده های مختلف ، سعی در عمل کردن و جلب اعتماد نسبت به سياست های جديد دانشگاهی می کرد.

کاستن از قدرت استادان، حذف کرسی استادی و جند استادی کردن دروس که تا آن زمان تقريبا" در اختيار يک استاد بود، استفاده از کادر آموزشی جوان تر، توجه به سياست های دفاعی و ايجاد مشاغل نسبتا" زياد به صورت تدريس دانشجويان در مدارس و بالا بردن تعداد بورس تحصيلی برای دانشکده های خارج از کشور، از جمله تغييراتی بود که در دانشکده فنی ما شاهد آن بوديم.

ولی تغييری که در رابطه با جنبش دانشجويی از اهميت بيشتر و خاصی برخوردار بود، پذيرش فعاليت های صنفی دانشجويان از طرف مسئولين دانشکده بود، که می توان آن را به مثابه نطقه عطفی در فعاليت های صنفی دانشجويی چه به لحاظ کمی و جه به لحاظ کيفی به حساب آورد.

 

- در مورد فعاليت سياسی چطور؟ آيا تغييری نسبت به قبل ايجاد شد؟

- در زمينه فعاليت های سياسی در بر همان پاشنه می چرخيد و گوچکترين گشايشی در اين زمينه اتفاق نيافتاد در حقيقت می توان گفت که تمام سياست های جديد رژيم به نوعی در جهت دور کردن ذهنيت دانشجويان از مسائل و فعاليت های سياسی بود.

 

- خوب به بحث خود باز گرديم شما از وسعت گرفتن فعاليت های صنفی صحبت می کرديد.

- بله در همان برخوردهای اوليه با رياست دانشکده ما متوجه اين تغييرات و رفع بسياری از محدوديت ها در رابطه با فعاليت های صنفی امان شديم. رياست دانشکده رفتاری ليبرال منشانه داشت و بر خلاف روسای قبلی به فعالين و فعاليت صنفی دانشجويان بدبين نبود و در هر فعاليت دانشجويی کاسه ای زير نيمه کاسه نمی ديد. البته ما نيز در طی سالهای گذشته قواعد بازی را در اين زمينه تا حدودی ياد گرفته بوديم. و از زبان و رفتاری متنايب با آن در برخوردهای مان با مقامات مسئول استفاده می کرديم.

بدين ترتيب جوی جديد و فضايی اعتماد آميز بين ما (فعالين دانشجويی) و مسئولين دانشکده بوجود آمده به اتکاء و به اعتبار چنين جوی بود که ما فعاليت های خود را گسترش داديم.

 

- چه عوامل ديگری در وسعت دادن به فعاليت های صنفی (در اين سال) دخالت داشتند؟آيا آن را بايد در تغيير سياست رژيم دانست؟

- البته عوامل ديگری هم وجود داست. ولی عامل اصلی در تغيير سياست رژيم يعنی پذيرش فعاليت های صنفی از طرف مقامات دانشکده بود. اصولا" گسترش حرکات صنفی و نهادينه شدن آن در گرو علنی و قانونی شدن آنست.

درمين عامل ديدگاه فعالين دانشجويی اين دانشکده نسبت به فعاليت های صنفی- علنی بود. (فعالين اين دانشکده) همانگونه که قبلا" گفتم عميقا" تحت تاثير ديدگاهی بوديم که فعاليت های صنفی، علنی را به مثابه کانالی جهت تماس وسيع و مؤثر با توده های دانشجويی تلقی می کرديم. بدون وجود اين عامل ذهنی امکان بهره بردلری از وضعيت جديد و گسترش اين فعاليت ها نبود.

عامل سوم در تجاربی بود که ما طی اين سالها در فعاليت های صنفی خود کسب کرده بوديم و با قانونمندی آن تا حدودی آشنا شده بوديم. مثلا" از سيستم انتخابات آزاد برای انتخاب مسئولين تمام نهادها، با بسيج و مشارکت هر چه وسيعتر دانشجويان استفاده می کرديم وسعی می کرديم با برجستگی دادن به حضور سرپرستی دانشکده در تمام انتخابات به جنبه رسمی و قانونی بودن اين فعاليت ها تاکيد ورزيم. و بدين ترتيب روحيه ترس و محافظه کاری را در دانشجويان تضعيف کنيم.

از مکانيزم های ديگر نيز استفاده می کرديم من باب مثال تلاش می کرديم که چهر ه های محبوب دانشجويی بالاخص دانشجويان نخبه در زمينه درسی و ورزشی به اين نهادها و فعاليت ها جلب گشته و مشارکت فعال داشته باشند حضور اينان در اين فعاليت ها بر اعتبار اين فعاليت ها می افزود و اطمينان بيشتری در مقامات مسئول دانشکده بوجود می آورد.

می توانم به جرات بگويم که در اواخر سال تحصيلی (۴۹ - ۴۸ ) و اوايل (۵۰- ۴۹) نهادهای صنفی دانشجويی توانسته بودند، توجه و مشارکت اکثريت دانشجويان را به خود جلب کنند. و دانشکده فنی را به يکی از مراکز فعال دانشجويی تبديل نمايند.

 

- صحبت آخر شما اين کنجکاوی را در من بر می انگيزد که چرا دانشکده فنی همواره به مثابه يکی از مراکز فعال دانشجويی عمل می کرده است؟

- اولين دليلش به ترکيب سنی آن برمی گشت که از جوانان بين ۱۸ تا ۲۵ سال تشکيل می شد. در حاليکه در ساير دانشکده ها نظير علوم انسانی ترکيب سنی چنين نبود. کارمندان در آن دانشکده ها ثقل بالايی داشتند. دومين عاملش سيستم آموزشی آن بود حضور در کلاسها برای موفقييت در امتحانات اجباری بود. ساختمان دانشکده متمرکز بود و دانشجويان اکثر ساعات روز را با يکديگر می گذراندند. با توجه به ترکيب جوان دانشجويان اين تمرکز نوعی رابطه دوستی و همبستگی دانشجويی را در محيط دانشکده بوجود می آورد. سومين عاملش سابقه و سنت مبازراتی اين دانشکده بود. به اين ها همه بايد افزود که دوره مورد بحث ما، جامعه ايران در حال گذار از يک جامعه سنتی به يک جامعه ای با ارزش های مدرن بود و اين گذار در غياب نهادهای دمکراتيک صورت می گرفت.

بر اين زمينه است که ترکيب جوان و متمرکز اين دانشکده که مشحون از روحيه عصيانگری و اعتراض نسبت به ازرش های اجتماعی مسلط است، امکان پيدا می کند به مرکزی فعال و اهرمی مؤثر در جنبش دانشجويی تبديل شود.

 

- به بحث گذشته خود باز گرديم. اين نهادهای صنفی چه نهادهايی بودند؟

- کوهنوردی، می دانيد که اين ورزش تا آن سالها حرفه ای بود. بچه ها نوعی فونکسيون تفريحی به آن داده بودند و آنرا از ورزشی حرفه ای به فعاليتی ورزشی تفريحی که استعداد جلب دانشجويان بيشتری را داشته باشد، تبديل کردند. بخش وسيعی از دانشجويان تعطيلات پايان هفته و حتی تابستان خود را با آن پر می کردند. خواندن ترانه ها، آوازهای کلاسيک، سرود و آوازهای فولکلوريک که بيشتر متاثر از ادبيات و فرهنگ اپوزيسيون مترقيانه، و چپ بود جزئی از اين فعاليت محسوب می گرديد. در پايان هر برنامه ای جلسه ای انتقادی تشکيل می شد که به جمع بندی نقاط ضعف و قوت آن برنامه می پرداخت.

کافه تريا نهاد ديگری بود که از محل های پاتوق دانشجويان محسوب می شد، ما سعی می کرديم از طريق پخش موزيک کلاسيک ايرانی و موزيک های فولکلوريک (محلی) دانشجويان را با موزيک ساير اقليت های قومی در ايران و همجنين موزيکی که مضمون اجتماعی و مترقيانه داشت، آشنا کنيم.

نهاد فوق برنامه از جمله ديگر نهادهايی بود که ما بعد از سال ۴۸ اجازه تاسيس آن را يافته بوديم. فعاليت آنان عمدتا" ايجاد يک کتابخانه بود که شامل کتاب های اجتماعی و درمان بود که آنها را به دانشجويان وام می دادند. تشکيل سخنرانی هايی حول وحوش مسائل اجتماعی از جمله ديگر فعاليت های اين نهاد بود.

اطاق افست و فتوکپی نيز از جمله اين نهادهای جديدالتاسيس بود. اين اطاق مرکز پخش و توزيع کتاب های افست شده به زبان انگليسی بود. کتاب های انگليسی که دانشجويان ناچار به استفاده از آن ها بودند بسيار گران بود و بخشی از آنها حتی در کتابخانه دانشکده يافته نمی شد. اين نهادها آنها را افست می کرد و به قيمت بسيار نازلی در اختيار دانشجويان قرار می داد. اين عمل ما با استقبال وسيع دانشجويان مواجه شد. اين اطاق از محل های پر رفت و آمد دانشجويان بود.

نهاد فروشکاه تعاونی از ديگر نهادهايی بود که قبل از آن برايتان صحبت کردم. عمده نهادها ی صنفی همين ها بودند. ولی همان گونه که قبلا" گفتم اين نهادها به لحاظ کيفی نيز دستخوش تحولی عميق گشتند.

 

- منظورتان از تحول کيفی چيست؟

-  اين فضاها در ذهنيت دانشجويان ديگر به مثابه فضاهای فونکسيونل و بيگانه با زندگی روزمره شان نبود. دانشجويان با اين فضا و نهادها احساس نوعی صميميت و رابطه عاطفی می کردند که به نيازهای روزمره روحی و مادی آنان پاسخ می داد. در حقيقت اين فعاليت ها و نهادها توانسته بودند ريشه در احساسات و عواطف خواسته ها و مطالبات روزمزه آنان دوانده و با زندگی آنان به نوعی درآميخته و عجين گردد.

اين نهادها و فعاليت های صنفی در عين حال به صورت حلقه های واسطی بين دانشجويان و ارزش های دمکراتيک و ترادسيون های فرهنگی اپوزسيون مترقی در آمده بود. دانشجويان به تدريج از طريق اين نهادها و فضاها هر چند به صورت محدود با ارزش های يک جامعه باز و دمکراتيک آشنا می شدند. و آنها را تا حدی که امکان داشت در زندگی روزمره دانشجويی خود تجربه می کردند. در حقيقت اين نهادها و فضاها به صورت آلترناتيوی (بديلی) در مقابل فرهنگ رسمی و ارزش های ضد دمکراتيک آن عمل می کرد.

 

- فعاليت های سياسی دانشجويان در اين سالها چگونه بود؟

- همانگونه که گفتم در ديدگاه ما خرج مسائل و فعاليت های سياسی از فعاليت های صنفی عملی جدا بود. هر چند در مواردی به علت کم تجربگی سياسی اين دو حوزه از فعاليت هايمان در يکديگر تداخل پيدا می کرد و گاه مشکلات و ضربات نسبتا" سنگين به فعاليت های صنفی امان می زد، ولی در کليتی اين اصل را رعايت می کرديم. بطور خلاصه بايد بگويم اين فعاليت حول وحوش بزرگداشت ۱۶ آذر، سالروز مصدق و مسائلی مشابه آن بود. عمدتا" شعار نويسی بر روی ديوار دانشکده های مختلف، پخش تراکت و اعلاميه بود. وظايف سياسی در همين حد برای مان مطرح بود و جلوتر از آن نمی رفتيم. در اينجا لازم می دانم که نکته ای را يادآوری کنم که بدون گسترش فعاليت های صنفی امکان اين گونه فعاليت های سياسی بسيار محدود و در پاره ای موارد غير ممکن بود. تقريبا" تمامی افراد فعال در اين زمينه محصول فعاليت های صنفی بودند.

 

- در سال ۴۸ دانشجويان در اعتراض به بالا بردن قيمت بليط اتوبوس های شرکت واحد نقش داشتند. مشارکت دانشجويان در اين حرکت جگونه بود؟

- تا آنجا که در خاطرم مانده است دولت در نظر داشت قيمت بليط اتوبوس ها را که در انحصار خودش بود، بالا ببرد. اين مساله نارضايتی مردم تهران را برانگيخت. دانشجويان هم در مقياس وسيعی به مخالفت با آن پرداختند و تبليغات وسيعی در سطح شهر تهران به راه انداختند ولی اين بار بر خلاف جريان تختی علنی نبود. اعتراض مردم در نهايت به شکل تحريم شرکت واحد يعنی استفاده نکردن از وسايل نقليه آن در يک روز مشخص، در آمد. دانشجويان نقش بسيار فعالی در تشويق مردم به تحريم شرکت واحد، داشتند. علاوه بر شعار نويسی و پخش تراکت، با جمع آوری سکه های دو ريالی و تماس از طريق تلفن عمومی مردم را دعوت به اين حرکت می کردند. اين شيوه بسيار مؤثر افتاد. با اوج گرفتن نارضايتی مردم، رژيم عقب نشست. اين خود پيروزی بزرگی برای مردم و جنبش دانشجويی بود که در اين حرکت نقش داشت و در بالا بردن روحيه مبارزاتی و اعتماد به نفس دانشجويان مؤثر افتاد.

 

- پس از شروع مبارزه مسلحانه وضعيت جنبش دانشجويی چگونه بود و دستخوش چه تغييراتی شد؟

- سال ۴۹ سال اعلام موجوديت گروههای مسلحانه و محاکمات گروه فلسطين است. اکثر اعضای کادر و رهبری اين تشکل ها را دانشجويان تشکيل می دادند. عموما" معتقد به ايدئولوژی های انقلابی و متاثر از ادبيات مارکسيستی بودند. نفی مبارزات مسالمت آميز، نفی چارچوب های قانونی و روی آوردن به قهر به مثابه تنها وسيله مؤثر در مبارزات سياسی، از مشخصات اصلی اين گروه هاست. اين ايده ها به ويژه پس از عمليات مسلحانه فداييان خلق به سرعت و به مقياس وسيع محافل دانشجويی را تحت تاثير قرار داد. در پرتو اين نگاه، مبارزات صنفی دانشجويان که عموما" در اشکال علنی و قانونی جريان داشت، تحت عنوان ايدئولوژی های رفرميستی، تخقير و طرد می شد. ايده راهنمای آنان در محيط های دانشجويی ايده ايجاد شوک و تکان شديد با استفاده از تاکتيک های پر سر وصدا بود. آنان بر اين باور بودند که با ايجاد شوک می توانند نظر دانشجويان را متوجه خود کنند و با استفاده از جو احساسی و روانی ناشی از شوک، ايده های خود را تبليغ کنند. مثلا" بعد از محاکمات گروه فلستين و اعدام سيزده تن از چريکهای فدايی ما شاهد تظاهراتی در محوطه دانشگاه تهران بوديم که در آنها شعارهای تندی نظير " انقلاب سفيد دروغ است، انقلاب سرخ بايد" و مشابه آن داده می شد. اين تظاهرات به صورت ناگهانی صورت می گرفت و در بسياری از موارد از تجمعات دانشجويی نظير سخنرانی هايی که در آمفی تئاتر دانشکده فنی برگزلر می شد، برای طرح شعارهای خود که بسيار تند و شوکه آور بود، استفاده می کردند. اما اين تاکتيک ها هيچگاه نتوانست بصورت پايدار در جنبش دانشجويی باقی بماند. برعکس اين تاکتيک ها به علت متاثر بودن از ديدگاهی عميقا" ايده آليستی و اراده گرايانه که همواره در جنبش دانشجويی به حرکتی مداخله جويانه و تحميل گرايانه تبديل می شد، از طرف دانشجويان مورد استقبال قرار نمی گرفت.

علاوه بر اين، عدم شرکت در فعاليت های علنی صنفی از مشخصه ديگر اين نيروهاست. مسائل امنيتی و پنهان کاری جايگاه خاصی در فعاليت های آنان داشت و به همين دليل فکر می کردند شرکت در فعاليت های صنفی باعث شناخته شدن آنها از طرف ساواک گرديده و تشکل های آنان را به زير ضرب می برد.

نکته ديگری که در به نظرم در خور ذکر می رسد. پسيکولوژی و طرز رفتار آنها در محيط های دانشجويی است. در رفتار اجتماعی بسياری از آنان نوعی روحيه عصيانگری و نافرمانی ديده می شد. به ارزش ها ی دانشجويی بی اعتناء و گاه موضعی پرخاشگرايانه داشتند. که به رابطه اشان با دانشجويان لطمه ای سنگين می زد. ولی آنان آنقدر که به بيان دنيای درون و روحيه عصيانگری شان اهميت می دادند به نتايج و تاثير آن به رابطه اشان با جنبش دانشجويی توجه نداشتند. ايده ها و پراتيک هواداران اين گروه ها در رابطه باجنبش دانشجويی هر چند در شکلی تازه و کاملا" نو مطرح می شد. ولی در کليتی به لحاظ مضمون همان مشخصه های تاندانس دو را دارد. با اين تفاوت که مواضع فکری اين جريان که در گذشته بصورت تاندانس هايی کم و بيش مبهم بود، اين بار به صورت مفاهيمی راديکاليزه، تئوريزه شده مطرح می گشت.

 

- ديدگاه (تاندانس) يک در شرايط جديد چگونه به حيات خود ادامه داد؟

- به همان پرنسيب های گذشته خود وفادار مانده بوديم با اين تفاوت که تحت تاثير جو جديد به چپ روها و ماجراجويی هايی نيز کشيده شديم.

برای اينکه شما از ابعاد و ميزان تاثير جو بوجود آمده بر فعالين جنبش دانشجويی و از جمله ما در آن زمان درک مشخص تری داشته باشيد به ذکر يک نکته، در بحثی که با مسئول سازمانی مان در اوايل سال ۵۲ داشتيم، اشاره می کنم. در اواخر سال ۵۱ يا اوايل ۵۲ به همراه دو تن از فعالين دانشجويی دانشکده فنی (مهدی فناپور و انوشيروان لطفی) به عنوان اولين هسته سياسی صنفی سازمان فداييان خلق مشغول به فعاليت شديم. و مضمون حرکتمان در جنبش دانشجويی می بايد متناسب با ديدگاه يک می بود.

در يکی از صحبت هايی که با رفيق مسئول داشتيم او سؤالی را تقريبا" به شکل زير مطرح کرد. " آيا می توان به اعتراضات دانشجويی شکل و نمود جديدی داد و اقداماتی کرد که توجه بيشتر دانشجويان را جلب نمايد الان مثالی را که در اين زمينه ميزد دقيقا" به ياد ندارم ولی شکستن شيشه های مکانی در دانشگاه جزء اين اقدام و حرکت می بود"

به نظرم می رسد که مضمون پيشنهادش دقيقا" متاثر از همان ايده حرکات پر سر و صدا و ايجاد شوک بود. البته ما گفتيم که به کارگيری اين نوع تاکتيک ها در مبارزات دانشجويی نتيجه ای منفی خواهد داشت. و او هم پيشنهاد خود را پس گرفت. اگر به اين نکته توجه کنيم که نظرات اين رفيق در حوزه فعاليت های صنفی و دانشجويی کاملا" نزديک به مواضع ما بود و در زمينه فعاليت های صنفی علنی نيز تجربيات بسيار غنی ای داشت. به ابعاد و ميزان تاثير جو به وجود آمده بر ذهنيت فعالين دانشجويی در آن دوره پی خواهيم برد. که ما را به سمت فعاليت هايی ماجراجويانه و به دور از واقعيات جنبش دانشجويی سوق می داد. البته بدون اينکه هيچ گاه به آن تسليم بشويم.

 

- اگر با ذهنيت امروز خود می خواستيد در همان شرايط فعاليت کنيد چه می کرديد؟

- تا آنجائيکه به نفی ارزش های ضد دمکراتيک و ايده لوژی "انقلاب سفيد" که بر پايه ستيز با مفهوم شهروندی، قرار داشت، برمی گردد مواضعی سرسختانه تر داشتم.

تا آنجائيکه به جنبه.. (اثباتی) فعاليت هايم برمی گردد. احساس می کنم در سايه تجربيات اين سالها از اصل تفکيک و رابطه ديالکتيکی و غنی اين دو حوزه درکی روشن تر دارم. و اگر می خواستم امروز آن فعاليت ها را بار ديگر انجام دهم بر بسياری از مواضع و تنگناها در جنبش دانشجويی فائق می آمدم.

برای اينکه صحبت هايم در اين زمينه ملموس تر و مشخص تر باشد، می خواهم موضع امروزم را نسبت به بحثی که در سال تحصيلی (۵۰- ۴۹ ) مابين فعالين دانشجويی دانشکده فنی جريان داشت، بگويم.

در اواخر سال تحصيلی (۴۹ - ۴۸) و اوايل (۵۰- ۴۹) فعاليت های صنفی علنی در دانشکده فنی به اوج خود رسيده بود و در ساير دانشکده ها هم جوی فعال وجود داشت و رابطه مابين دانشجويان فعال دانشکده های مختلف بسيار زياد گرديده بود. احساس ضرورت نوعی تغيير و گسترش فعاليت های صنفی علنی در بين فعالين دانشجويی به چشم می خورد. بحث ها دقيقا" در اطراف اين موضع می چرخيد: آيا رابطه مابين فعالين دانشجويی را بايد گسترش داده و آنرا در چشم انداز اتحاديه های دانشجويی سازماندهی و نهادينه کرد يا خير؟

تاندانسی خواهان گسترش و نهادينه کردن آن و چهارجوب های علنی و در چشم انداز يک اتحاديه دانشجويی بود.

تاندانسی ديگر با اينکه با اصل فعاليت های صنفی علنی موافق و در اين زمينه فعال بود ولی با بسط اين روابط با مضمون و سمت گيری اتحاديه ای آن به شدت مخالفت می کرد و بيم داشت که اين فعاليت ها (صنفی علنی) پيوندهای خود را با استراتژی مبارزات ضد ديکتاتوری و ايده آل های انقلابی از دست بدهد. البته اين بحث که در سطحی بسيار محدود و بطوری پراکنده جريان داشت، در اثر حرکات گروه های مسلح کاملا" متوقف گرديد و ما نيز آن را پی گيری نکرديم.

اين بحث را به اين علت در اين جا يادآوری کردم تا نشان دهم که تا چه اندازه تنگناها و مشکلات ما در فعاليت هايمان ناشی از درک نا روشن و برداشت محدود ما از رابطه و مناسبات اين دو حوزه فعاليت های صنفی علنی و سياسی بود.

اگر ذهنيت امروز را در آن سالها داشتيم تلاش خود را در اين مقطع زمانی متوجه علنی و نهادينه کردن روابط مابين فعالين دانشجويی دانشکده های مختلف، در جهت ايجاد اتحاديه های دانشجويی می کردم.

هر چند در آن سالها امکان ايجاد چنين اتحاديه دانشجويی وجود نداشت. ولی اين جهت گيری بلاترديد می توانست منجر به سر و سامان دادن اين روابط در اشکالی هر چند محدود و ابتدايی گردد. و بتدريج با گذست زمان، مسئله اتحاديه های دانشجويی، به خواستی مطالباتی در جنبش دانشجويی در می آمد. فکر می کنم جنبش دانشجويی بدين ترتيب از چشم انداز و سمت گيری روشن تر و متناسب تر با مضمون دمکراتيک خود برخوردار می گرديد. و امکان نقش و سهم بيشتری را در مبارزات ضد ديکتاتوری و دمکراتيک بدست می آورد.

به علاوه اين سمتگيری ما (فعالين دانشجويی) را از دست زدن به بسياری از اقدامات چپ روانه و کودکانه که گاه به ماجراجويی پهلو می زد برحذر می داشت و انرژيهای تلف شده در اين راه را به نحو مؤثرتری به سمت مبارزات ضد ديکتاتوری و دمکراتيک کاناليزه می کرد.