رضوی فقيه:
مسايل امروز پيچيدهتر از آن
است که با اجتهاد به طريقه سنتی
برای آن راه حل پيدا کنيم.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجويان ايران
(ايسنا) سعيد رضوی فقيه، عضو شورای مرکزی دفتر تحکيم وحدت (منتخب علامه) که شب
گذشته دربرنامه جبهه مشارکت ايران اسلامی و درکانون توحيد سخن با موضوع "فقه
و دنيای امروز" سخن می گفت،بيان کرد: در ابتدا نگاهی گذرا به تعريف عقل
میاندازيم زيرا ممکن است هر کس در نزد خود تعريف مشخصی از عقل داشته باشد، همچنين
گسترهی مشخصی از معارف عقلانی برای خود مشخص کرده باشد زيرا همه فکر میکنيم که
بخشی از دانستههايمان از عقل هستند و ديگران نيز بايد در اين دانسته ها همراه و
همرای ما باشند و بسياری از استدلالهايی که میکنيم کلماتمان عقلی هستند و چون
متکی به عقل میباشند بايد فراگير بوده و ديگران نيز بايد همانند ما فکر کنند.
وی افزود: شايد بخش بسياری از معارفی که نزد ماست
چنانچه حلاجی شده و به بوتهی نقد کشيده شوند، معلوم شود که برای همه به طور مطلق
بديهی و پذيرفتنی نيستند .آنجاست که اين مشکل پيش میآيد که اگر عقل، عطيهای است
که خداوند به همهی ابنای بشر موهبت فرموده چرا برخی از مباحث و مبانی عقلانی برای
برخی انسانها پذيرفتنی نيستند و در آنها میتوان شک، شبه و ترديد کرد.
اين روزنامهنگار تصريح کرد: ما در معارف سنتی
خود، با عقل سر و کار داريم، عقل نظری، عملی، بالقوه، بالفعل، بلملکه، عقول مستقل،
عقل عاشر و اول و که به تعريف همهی اينها میپرداختيم و گمان میکرديم که به يک
معرفت تفصيلی نسبت به عقل دست پيدا کرده ايم که از آن معرفت اجمالی و ابتدايی که
همهی انسانها نسبت به عقل دارند برتر است ولی در آينده مشخص شد که در همهی اين
تعريفها و توضيحها نيز میتوان تشکيک کرد و به اين نتيجه رسيديم که بحث تعريف و
مفهوم عقل يک بحث مشکلی است که به سادگی قابل حل نيست.
عضو شورای مرکزی دفتر تحکيم وحدت (منتخب علامه)
ابراز داشت: در تعريف عقل، اجماعی نيست و يک امر عينی مشترک بين همهی انسانها به
نام عقل وجود ندارد تا بتوان به روی آن توافق کرد بنابراين مجموعهای از معارف
مشترک بين همه وجود ندارد که گفته شود اينها معارف عقلانی هستند. زيرا زمانی که
مشاهده میشود برخی از اموری که در بعضی از نظامهای فکری و فلسفی بديهی انگاشته
شده در نظامهای ديگر مورد ترديد و تشکيک قرار میگيرند، متوجه میشويم که بديهيات
و مسلمات منطق و فلسفه نيز قابل تشکيک می باشند، بنابراين نمیتوان آنها را اموری
عقلی در نظر گرفت.
وی به فلسفهی سنتی يا ارسطويی اشاره کرد و گفت:
در اين فلسفه واقعيت بيرونی اشيا امری بديهی است و نمیتوان در آن ترديد کرد اما
ديده میشود که رنه دکارت، فيلسوف معروف فرانسوی در واقعيت بيرونی نيز ترديد
میکند. برخی ديگر وجود نفی را بديهی میانگاشتند ولی باز ديده میشود مطابق
فلسفهی ديويد هيوم در وجود جوهری به نام نفی هم میتوان ترديد کرد و طبيعتا در
اين فلسفه و مطابق معارف جديد مسئلهای به نام نفی مستقل از بدن نمی تواند وجود
داشته باشد، زيرا آنچه آن را نفی يا روح میناميم چه بسا پديدهايی باشد که از کنش
اعضا و جوارح مادی و جسمانی ما حاصل می آيند.
وی تصريح کرد: گمان میبرديم اگر معارف طبيعی،
يقينی و بديهی محصول عقل مشترک همهی انسانها نيستند لااقل رياضيات ،قضايا و
گزارههای آن امور بديهی، و عقل و برهان در آنها حاکم است.
عضو انجمن اسلامی دانشجويان دانشگاه تربيت مدرس،
اظهار داشت: امروزه با ديدگاههای مختلفی مواجه هستيم که مبانی محکمی دارند و در
قضايای رياضی نيز ترديد و تشکيک دارند به عنوان مثال در فلسفهی نقدی دکارت ما با
اين رويکرد و ديدگاه مواجه هستيم که اين ذهن ماست که قضايای رياضی را اينگونه
میفهمد زيرا پديدارهای حسی و تجربی در فيلتر ذهن ما، اينگونه متجلی میشوند. ما
به قضايای رياضی میپردازيم و يا به عبارت ديگر ساختار ذهنی ماست که اينگونه جهان
را میبيند.
رضوی فقيه يادآور شد: عقل پديدهای نيست که بين
همهی انسانها و در همهی زمانها مشترک باشد چنانچه دکارت نيز میگويد در ميان
آدميان هيچ چيز بهتر و عاقلانهتر از عقل تقسيم نشده است. زيرا هيچ کس بيش از آنچه
به او دادهاند عقل تمنا نمیکند يعنی هيچ کس نيست که خود را فروتر از ديگرعقلا بپندارد.و
هر کس چنان به عقل خود تکيه میکند که گويا همهی ضرايب و دقايق عالم را میتواند
بی کم و کاست درک کند و بفهمد و کسی نيست که از خداوند عقل بيشتری مسئلت کند.
رضوی فقيه ابراز داشت: در اين سخن دکارت ممکن است
کنايهای نهفته باشد، يعنی انسانهايی هستند که اگر چه عقلشان نقصان دارد اما اين
نقصان و کاستی را در نمیيابند ولی شايد در سخن دکارت جديتی نيز نهفته باشد، يعنی
اينکه عقل گوهری است بسيط که ميان همهی انسانها مشترک است که درستی و نادرستی
احکام را تشخيص میدهد و از اينجا میتوان نتيجه گرفت که هم ابوعلی سينا و هم يک
انسان عامی در تشخيص درستی و نادرستی گزارهها با هم برابر هستند.
وی با اشاره به عقايد دکارت، تصريح کرد: هر انسانی
يک معايب فطری دارد که نياز به آموخته شدن ندارد و در عقل هر کسی موجود میباشد
اما امروز بعد از چند قرن از گذشت حيات دکارت و تاليف آثار او، ديده میشود آنچه
که دکارت آن را فطری و عقلی میانگاشته، نيز مشترک بين تمامی انسانها نيست و
بعضیها میتوانند در آن ترديد داشته باشند که نهايت اين است که بعد از اين پرسشها
میتوان به اين نتيجه رسيد که امر عينی مشترک بين انسانها به نام عقل وجود ندارد اما
مجموعهای از انسانها که متصف به صفت عاقل هستند وجود دارند، به اين معنا که ما با
عقل سر و کارنداريم، بلکه با عقلا سر و کار داريم يعنی اگر برخی از اشخاص را به
نام عاقل توصيف میکنيم، بايد گوهری مشترک بين عقلا به نام عقل نيز وجود داشته
باشد.
اين فعال سياسی، ادامه داد: برای عقل نمیتوان حد
و مرزی مشخص کنيم ولی اشخاص ملموس، عينی و انضمامی در عالم خارج داريم که به آنها
عاقل میگوييم.
رضوی فقيه، اظهار داشت: ما با واقعيتی به نام فقه
مواجه هستيم که ميراث غنی و گرانسنک عالمان دينی ماست و به عنوان يک علم شرعی،
ميراثی است که به دست ما رسيده است و در طول تاريخ ۱۴۰۰ سالهی مسلمانها فقه، دانش
زندگی مردم بوده است. چنانچه ساليان گذشتهی نشان دهندهی تاثير، دامنه و گسترهی
تاثير علم فقه در زندگی مردم بوده است.
عضو شورای مرکزی دفتر تحکيم وحدت (منتخب علامه)
ابراز داشت: فقه از دو جهت مسئلهی ضروری ماست يکی از جهت ملت و ديگری از جهت دولت
.از جهت ملت چون اکثريت قابل توجه مردم مسلمان هستند و به اين نکته که بايد سامان
زندگيشان براساس شرع مقدس باشد توجه دارند. اما از جهت دولت نيز نقد مسئلهی ضروری
ماست زيرا دولتی که تحت سايهی آن زندگی میکنيم، براساس مسئلهای به نام نقد
اداره میشود.
وی ادامه داد: بعد از بيان اين موضوعات اين بحث
پيش میآيد که آيا فقهی که با آن مواجه هستيم توانايی پاسخگويی به مسايل را دارد
يا خير؟ که اين يکی از چالشهايی است که ما طی ربع قرن گذشته با آن مواجه بوديم.
ولی قانون اساسی داريم که در آن بيان شده فقه و شريعت قانون حاکم بر جامعه است و
هيچ بخشی از قوانين نمیتواند مخالف با احکام شرع باشد به اين معنا که شريعت
اسلامی فوق تمام قوانين است. بنابراين اينکه بياييم و فقه را قانون قرار دهيم و
زندگی مردم را با تراز فقه ميزان کنيم امکان پذير نخواهد بود .باز اين سوال پيش
میآيد که آيا فقه توانايی پاسخگويی به مسايل پيچيدهی امروز را دارد و میتواند
در جامعه نقش بازی کند يا خير؟
وی افزود: در اينجا نيز مسئلهای طرح می شود که
ادله و منابع فقه چيست؟ لذا برخی در اوايل انقلاب معتقد بودند که فقه توانايی
پاسخگويی به تمام مسايل را دارد به شرطی که از تمام ظرفيتهای آن بهره برده شود و
معتقد بودند که از طريق يک اجتهاد پويا میتوان فقه را بارور کرد. زيرا اگر فقه
سنتی نمیتوانست پاسخگوی بسياری از مسايل فردی و اجتماعی مردم باشد، به دليل انسداد
باب اجتهاد بوده است .ولی اجتهاد که از مشخصات فقه شيعه است سبب میشود که بتوانيم
فقه را برای دنيای امروز نيز کار آمد کنيم. بعد بحث فقه سنتی و پويا پيش آمد که
برخی معتقد بودند میتوان فقه شيعه را به نحوی بارور کرد که پاسخگوی تمام مسايل
امروز همانند سياست داخلی و خارجی باشد اما تجربهی تاريخی نشان داد که اين کار
نيز امکان پذير نيست، زيرا مسايل امروز پيچيدهتر از آن است که بخواهيم با اجتهاد
به طريقهی سنتی برای آن راه حل پيدا کنيم . برخی ديگر نيز گفته اند فقه مطابق
آموزههای فقهی شيعه ۴ دليل و منبع دارد کتاب،سنت، عقل و اجماع.
رضوی فقيه به تعريف هر يک از اين ۴ منبع پرداخت و
گفت: کتاب که همان قرآن است و بسياری از احکام فقهی از عوامل و مبانی موجود در
قرآن است.و در مورد حديث نيز بحث میشد از آنجا که شيعه بر خلاف اهل سنت قايل به
عصمت معصومين بعد از پيامبر است و معتقد است که احاديث امامان معصوم به اندازهی
احاديث نبوی حجيت و اعتبار دارد، بنابراين ما با يک دامنهی وسيعتر و گستردهتری
از منبع احاديث مواجه هستيم. چنانچه در اصول کافی داريم که هيچ مسئله و حکمی نيست،
مگر اينکه دليل و مبنای آن در کتاب و سنت آمده باشد و اجماع نيز در فقه شيعه تحت
تاثير فرهنگ فقهی و اصولی اهل سنت وارد شده است.
اين روزنامهنگار، ابراز داشت: بعد از گذشت روندی
که در تعريف عقل وجود دارد، عقل مستقل نيز در کنار عقل غيرمستقل جايی پيدا کرد
چنانچه در زمان شيخ طوسی ما با بحثهای اصولی جدی همانند بحثهای عقلانی در فقه،
کلام و ... مواجه هستيم. زيرا ما اساسا مسئلهای به عنوان اصول فقه نداشتيم و
آنهايی که به اين مسئله دست پيدا کردند اهل سنت بودند زيرا آنها زودتر از مادستشان
از ائمه کوتاه شد.
وی يادآور شد: بحث اجتهاد، از مباحثی بود که در
ابتدا از نظر شيعه پذيرفتنی نبود، زيرا در آن زمان اجتهاد را به معنای بدعت می
دانستند که بعداز مدتی اجتهاد را به معنای استنباط بکار بردند يعنی کشف احکام
شرعی. به اين ترتيب عقل جای خود را چه به عنوان مستقل و چه غيرمستقل در فقه شيعه
باز کرد، ولی اين سوال نيز پيش میآيد که کارکرد آن در کجاست؟ از آنجايی که کسی با
عقل برای حکم شرعی استنباطی نکرده است اما به عنوان مثال میتوان در عرف، سيره و
...آن را ديد چنانچه اگر عاقلان يک قوم را ديديد که اقدامی را انجام میدهند
میتوان به آن تکيه کرد و قابل اعتماد است زيرا سيرهی عقل همان دليل عقل است.
وی در ادامه ظرافت فقه و دين کشور را بر اين دانست
که برای عقل يک معنی صرفا انتزاعی قائل نشده است يعنی نگفته است که يک بخش از وجود
شما عقل نام دارد و يک سری مفاهيم و معرفتها روی اين تابلو حک شده است بلکه گفته
است يک عده از اشخاص به صورت عينی و انضمامی قابل شمارش و گفت و گو به نام عقلا
وجود دارند که شما میتوانيد به اينها تکيه کنيد. اين سيرهی عقلا، باعث می شود ما
معتقد باشيم، عقلی که در فقه مورد بحث است، عقل انضمامی است به اين معنا که در فقه
که به عنوان يک منبع به رسميت شناخته شده است و از دو جهت محدود میشود يکی از جهت
مکان ديگری از جهت زمان.
رضوی فقيه افزود: بنابراين اين عقل انضمامی هم
محلی است و شاخصههای خود را در ميان هر محله و قومی دارد و هم عصری است يعنی از
هر نسلی و از هر دورهای به دوره ی ديگر، عقل متفاوت میشود .اگر فقه میخواهد در
جامعهای مقبول باشد بايد مطابق با عقل انضمامی آن جامعه و در آن عصر ادراک و قبول
شود.
وی اعتقاد داشت: اگر امروزه قرار است که فقه در
متن زندگی اجتماعيمان باقی بماند و بخواهيم همانند تحت تاثير قرار گرفتن معارف
بشری امروز باشيم، فقه را نيز بپذيريم اين فقه بايد با عقل عصری يعنی معارف بشری
زمان انطباق داشته باشد به اين معنی که نمیتوانيم نسبت به خيلی از مسايل روزمره
بیتوجه باشيم.
وی در خاتمه تصريح کرد: بايد بدانيم که در مورد
تشخيص حکم نيز به نظريهی کارشناسی علم روز اهميت بدهيم واين نتيجه میدهد تا
بتوانيم فقه سنتی خود را در دنيای امروز نيز حفظ کنيم. دليل عقل میتواند در
نوسازی و روزآمدی کردن فقه تاثير بسزايی داشته باشد
|