جمعه ۱ آذر ۱۳۸۱ - ۲۲ نوامبر ۲۰۰۲

آن راز نگفته

خودنمايی رازهای گفته نشده، بايد خواب کسانی را بر آشوبد که در بيداری، خود را به خواب زده​اند، و قادر نيستند که از نگاه​ها و صداها پيامشان را دريابند...

نادر فتوره​چی

سايت «امروز»

 

اول آذرماه۷۷ هنوز از "عناصر خودسر و کج​انديشی" که چند روز بعد در اطلاعيه نيمه​شب وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ايران، از آنان به عنوان "غده سرطانی" دخيل در آنچه که بعدها به "قتل​های زنجيره​ای پاييزی" مشهور شد، نامی در ميان نبود. هنوز کسی نام و چهره مرد شماره يک دستگاه امنيتی ايران را که چند ماه بعد از طريق يک سايت اينترنتی، "سعيد امامی" خوانده شد را نمی​دانست و عکس پاسپورت وی را که نوشته​های آن با لاک، سفيد شده بود، دريافت نکرده بود. مردی که بعدها در يک گردهمايی دانشجويی، "مرد شماره هفت" لقب گرفت. با اين حال، عجيب آن بود که در تمامی معابر عمومی، گذرگاه​ها، اتوبوس​ها و... کسی يافت نمی​شد که سرمنشاء قتل​های «تميز​» را به خارج از دايره دستگاه امنيتی کشور مربوط بداند. تا حدی که بعدها نيز اعلام خودسری و کج​انديشی، آن "عناصر" را باز هم کسی باور نکرد و بعيد است که هنوز هم باور کرده باشد. راز قتل پروانه و داريوش فروهر و ساير دگرانديشانی که به شکلی مشابه کشته شده بودند، پيش از آن که اطلاعيه وزارت اطلاعات صادر شود از پرده بردن افتاده بود.

مقصود از اين سياهه بازخوانی قصد قتل دگرانديشان نيست. بلکه هشدار و يا شايد ارجاع توجه به خاصيت رازی است که اگر در اذهان شهروندان جامعه​ای عمومی شود، حتی اگر گفته نشود، باز هم اصحاب قدرت را وادار به کرنش می​کند. حتی اگر آن کرنش، اعتراف به قتل نفس شهروندان غيرمسلح باشد.

اکنون در آستانه چهارمين سالگرد قتل فجيع داريوش و پروانه فروهر را قرار داريم.

از آذرماه۷۷ به اين سو، ياد و خاطره پروانه و داريوش فروهر و ساير مقتولانی که "عناصر خودسر و کج​انديش" آنان را در نقاب خاک کشيدند، توام با يادآوری "رازهای عمومی" ديگری است که اگر چه بر زبان نمی​آيند، اما در تلاقی هر دو نگاه چه در کوچه، چه در خيابان و چه هر جای ديگر و در پژواک هرصدا در هر هوايی و در لغت هر نوشته​ای خودنمايی می​کنند. خودنمايی رازهای گفته نشده، بايد خواب کسانی را بر آشوبد که در بيداری، خود را به خواب زده​اند، و قادر نيستند که از نگاه​ها و صداها پيامشان را دريابند...