پنجشنبه ۳۰ آبان ۱۳۸۱ ۲۱ نوامبر ۲۰۰۲

ملاحظاتی دربا ره جنبش مقاومت دانشجوي ؛

پيشنهاد اعتصاب سراسری و نا محدود

جمعی از دانشجويان دانشگا ههای تهران

بند اول: سيمرغی در کار نيست، هر چه هست سی مرغ است. خودتان هستيد، چشم به هيچ جا و هيچ کس ندوزيد. برای تصميمگيری و هدايت در اين باره که چه بايد کرد، هيچ کس شايسته تر از خود شما نيست، شمايی که اصليترين هزينهپردازان نهضت مقاومت هستيد. نخبگان اصلاحطلب، يا در چنبره قدرت گرفتارند يا در چنبره وحشت. سمپتوم انقلاب - جنگ و کفن خونين، آنان را چنان اسير کرده است که عملا شعار مسالمت به هر قيمت را پذيرفتهاند، و به هر طريقی ميکوشند تا اين کژراهه را برای خود و ديگران موجه جلوه دهند. به عقلانيت جمعی و وجدان عمومی خود رجوع نماييد، در اين صورت هرچه به نظرتان مصلحت آمد عمل کنيد، در پی هماهنگی با نهادهای رسمی نباشيد؛ قانونی که اين نهادها، ولو دفتر رياست جمهوری يا مجلس و ... به شما به عنوان چارچوب حرکت پيشنهاد ميکنند، همان قانونی است که بر اساس آن آقاجری به ارتداد محکوم شد، عبدی به جاسوسی، حجاريان به براندازی و مهندس سحابی به برنامهريزی ترور.

بند دوم: شما فقط مسئول درست يا نادرست بودن رفتار خود هستيد، نه تأثير درست و غلطی که روی ديگران دارد. چگونه ميتوانيد از حقوق خود به دليل اين که بعضی ممکن است بهانه پيدا کنند و آشوب به راه بياندازند، عقب بنشينيد؟ بالاترين سطح صلحگرايی تنها و تنها مقتضی اين است که شما خون نريزيد، اما مقاومت کنيد؛ به مقاومت بخوانيد، ولو اين مقاومت باعث هزينه شود. اگر برای مقاومت هزينه ناگزير باشد، به بهانه دوری از خشونت نميتوان از آن گريخت. "ان کان دين محمد لم يستقم الا به قتلی، فيا سيوف خذينی." اگر آزادی از هيچ راه مسالمتآميزی به دست نميآيد، صلحطلبی ديگر ارزش نيست.

بند سوم: تحليل غلطی است که هشدار ميدهد، دشمن در پی ميليتاريزه کردن فضا و ترويج خشونت برای کودتا و برقراری يک دوره ديگر حکومت وحشت است. باور نکنيد. تنها کارکردی که اين تحليل در مواضع حساس در پنج سال گذشته داشته است، خلع سلاح اصلاحات و از بين بردن اهرم فشار استراتژی اصلاحطلبی بوده است. ما در اين مدت، خصوصا در سالهای اخير که استراتژی سرکوب مطلق اصلاحات در پيش گرفته شده، با اين تحليل به ظاهر پيچيده و مدعی داشتن خبرهای سری، فقط از ترس مرگ خودکشی کردهايم. دشمن گرچه تا بن دندان مسلح است، و گرچه برای حفظ قدرت از هيچ کاری ابا ندارد، ولی دقت کنيد که اينها، مثل همه حکومتهای جائر، بيشتر در پناه ترسی که آفريده اند، ايمنی دارند، تا در پناه تواناييهای واقعيشان. "مردم در صحنه" اينها که همان انصار هستند، در پناه رعبی که ايجاد شده است، موفق هستند، وگرنه تمامی نيروی آنها به چندهزار نفر هم نميرسد؛ خصوصا اگر قرار باشد، آنها هم هزينه بپردازند.

بند چهارم: فضايی که اينک پيش آمده است، در زمره موقعيتهای کمياب تاريخی است؛ موقعيتی که در آن حريف هر کاری بکند وضع خود را خرابتر ميکند. جلو بيايد، خشم ميآفريند، عقب برود، انتظار ايجاد ميکند. فشار بياورد، انگيزه مقاومت را تشديد ميکند، و فشار را که بر دارد، امکان مقاومت مهيا ميکند. اين را نبايد به آسانی از دست داد، چون به آسانی به دست نيامده است. به جز آزادی تمامی زندانيان سياسی و داشتن تضمينهای قابل قبول برای پايان عصر گروگانگيری ملت، و فرمانروايی امپراطوری و حکومت وحشت نيروهای رنگارنگ پليس مخفی و آشکار، نبايد عقب نشست. بايد هشيار بود که دلالان محبت که در پی به دست آوردن درصد خود هستند، با ژستهای ريشسفيدمآبانه فريبمان ندهند. دقت کنيد، همانهايی که اينک با جد و جهد شما را از حرکت منع ميکنند، اگر حرکت کرديد و به نتايجی رسيديد، با شوق شما را همراهی خواهند کرد. ولی ميترسند، بايد اين فضای رعب را شکست. فضا که شکسته شد، خواهيد ديد طرفداران صلح مطلق - يعنی تسليم مطلق- از زير بختک ترس بيرون ميآيند و به اشتباه خود اعتراف ميکنند.

بند پنجم: دانشجويان، خود، بهترين استراتژيستهای اين حرکت هستند، و تجمع عقل، تجربه و شجاعت آنها را به جوان-پيرهايی تبديل کرده است که شجاعت را با حزم، هيجان را با عقلانيت، و انرژی را با جهتگيری جمع کردهاند، بنابراين نيازی به استراتژيست ندارند. خصوصا که در چنين موقعيتهايی، قدمهای بعد قدمهای بعدتر را مشخص ميکند، و بايد بر اساس منطق موقعيت تصميم گرفت. چه بسا يک گام آن سو تر فضايی ايجاد شود که در مخيله کسی نميگنجيده است. در عين حال، به نظر ميرسد، حرکت از سوی تظاهرات به سوی اعتصاب و محور قراردادن مبارزه منفی هم شانس بيشتری برای گسترده شدن دارد، چون هزينه کمتر دارد، و هم امکان سرکوب برای حريف را پايين ميآورد. آمدن به خيابانها در اين مقطع ميتواند، سناريوی پس از هيجده تير را تکرار کند. بهترين کار در حال حاضر اعتصاب و سپس سعی در کشاندن اعتصاب از دانشگاه به مراکز ديگر است. بايد از يک سو حرکت مقاومت را در ابتدا کم هزينه کرد، تا تعداد افرادی که به اين جريان ملحق ميشوند زياد شود، و از سوی ديگر بايد کم کم هزينه حرکتهای وحشيانه، برای موجودات موسوم به انصار افزايش داده شود. در هر حال، استراتژی اصلی اعلام اعتصاب نامحدود و تلاش برای تحقق آن در دانشگاههای سراسر کشور است.

بند ششم: نهضت اصلاحگرا در نهايت شفافيت و با مطالبات حداقلی آغاز کرد، ولی حريف که از فهم هرگونه مصلحت و محاسبه قاصر است، به گونهای وحشی شروع به حمله کرد، و همواره در پی يافتن شبکههای مخفی، و حرکات زيرزمينی و سازماندهی و ... بوده است. کماکان پرهيز از اين موارد در ذهن عموم هست. اما اين هم دور از ذهن نيست که اگر شرايطی که آنان به وجود آوردهاند، راهی جز اين باقی نگذارد، ما هم قبول کنيم. يعنی به تدريج به حفظ نيرو، استتار و اختفاء و سازماندهی رو آوريم. و چنان نباشد که در اثر شفافيت يکطرفه، نيروها به راحتی قلع و قمع شوند. بايد حتيالامکان از ضربهپذيری پيشگيری کرد. در اين صورت با کنارزده شدن مسؤولان رسمی اصلاحات، محتمل است به تدريج شورايی از اهل مقاومت شگل گيرد و به صورت مخفی، هماهنگی و هدايت مقاومت را بر عهده گيرد؛ جريانی که قطعا از درون جنبش دانشجويی بيرون خواهد آمد. زمان آن گذشته است که دانشجويان فقط سرباز مقاومت باشند، افسران اين ارتش از درون آن بيرون ميآيند، نه اين که از بيرون به آن تحميل شوند.

بند هفتم: خطر "غضنفر"ها از بزرگترين خطرها است. ترديد نکنيد. از دلسوزيها، پيرمرديها، اعلام خطرکردنها، مصلحتسنجيهای ناشی از جهل و ترس، و حتی حسابهای سود/زيان عقلانی سادهانگارانه آنان بپرهيزيد. عقلگرايی و مصلحتسنجی ملازم پرهيز مطلق از خطر و ريسک نيست، وگرنه بزرگترين دمکراسي ليبرال دنيا، يعنی امريکا، به کويت، عراق، صربستان و افغانستان حمله نميکرد. محاسبه سود و زيان گاه ميتواند حل چند معادله و چند مجهول باشد نه يک محاسبه ساده، و به همين علت گوشههايی از آن هم ناپيدا خواهد بود، و ملازم درجات محدودی از احتمال و خطرپذيری. گوشهای نصيحتشنو را ببنديد و به کمتر از خلع سلاح جنايتکاران قانع نشويد. پيروزی و شکست در اين موارد دو روی سکهای است که به سرعت در هوا ميچرخد، به راحتی روی هر يک از دو وجه خود ميتواند بنشيند. غضنفرها پنج سال فرصت داشتند، و هر تخم دوزردهای که در چنته داشتند، لابد تا به حال گذاشتهاند. بهترين توصيه به آنان اين است که يا ملت را به حال خود بگذارند، و اگر به خير آنها اميد نيست شر نرسانند، يا اين که عقول ناتوان خويش را به تأسی از جوانهايی وادارند که عقل سليمشان گرفتار مرداب "آرامش به هر قيمت" نشده است. به اعتقاد ما، آقای خاتمی نيز نبايد خطای ماجرای هيجده تير را تکرار نکند، بلکه با استعفا از اين فرصت پيشآمده حسن استفاده کند.

امضاء: جمعی از دانشجويان دانشگاههای تهران